جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
142,800
نکته دشوار در زندگینامه عبد الرحمن منيف شاید پاسخ به این پرسش باشد که این نویسنده اهل کجاست؟ عبدالرحمن از پدری اهل شبه جزیره عربی و مادری عراقی اهل بغداد ۱۹۳۳ در عمان پایتخت اردن به دنیا آمد. پدرش که در کار تجارت سیار بر کاروان شتر بین عراق بلاد شام و شبه جزیره در رفت و آمد بود در همه این مناطق زندگی تشکیل داده و عبدالرحمن آخرین فرزند از این خانواده بود چند ماه پس از تولدش خاندان سعود قرارداد استخراج نفت با چند شرکت آمریکایی را بستند حادثه ای که اولین ضربه را به زندگی پدرش وارد کرد و آزادی تحرک را از او گرفت. این حادثه البته بر زندگی ادبی او هم اثر گذاشت و دستمایه رمانی پنج جلدی (مدن الملح شهرهای نمک شد. زمانی که نشان میدهد صنعت نفت چه بلایی بر بافت اجتماعی این جامعه می آورد و آن را به چه گردابی میکشاند اما انتشار این رمان برای عبدالرحمن خوش یمن نبود حکومت سعودی او را تهدید کننده امنیت سلطنت تشخیص داد از او سلب تابعیت کرد حادثه ای که تا پایان عمر گریبانگیرش بود
وردان وا رفت یکباره به عادت همیشگی استخوان هایش ذوب شدند. خودش را مچاله کرد تا از درد فشار دستم خلاص شود. سقلمه ای به پهلویش زدم و موتور را روشن کردم انگار نه انگار اتفاقی افتاده باشد. وقتی تکانکی به خودش داد سرش داد کشیدم از وقتی که چشم هامون به جمال همدیگه افتاد برکت از آسمون رفت
باز او را با زانو به عقب هل دادم خودش را جمع کرد و عینهو توپ شد. داد زدم مثل طناب پهن شو توپ بنجل رحمت و برکت آسمون به روح بابام که عاشق اسب بود و از سگها نفرت داشت. درباره سگها می گفت حرکت بدون برکتن تو ،مادر گرگ اگه اون جگرخوار رو نگیریم از فردا میمونی توی باغچه پشت خونه! از سرم گذشت وردان چیز فاسدی با خودش میکشد و گرنه حال و روز ما بهتر از اینها بود.
به خودم گفتم زکی نداوی روحش دست نخورده است. افکاری که توی سرش می چرخن پاکن.... نه... اگر تصور کردم که زکی پاکی رو با خودش دارد پاک در اشتباهم زشتی بزدلی و چیزهای بنجلی که آدمی را جان به لب میکنند با خودش این طرف و آن طرف می برد. ترس را با خودش می آورد و بدوید و می.کند میخواهد خودش را قانع کند قبل این که وردان را با زور دگنک حالی کند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک