جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
265,650
سم برای ماشینی که میخواستیم بدزدیم معیارهایی داشت. باید آن قدر بزرگ باشد تا همگی در آن جا شویم باید موتور بزرگی داشته باشد و جلب توجه نیز نکند.
کاس یک ماشین شاسی بلند به رنگ سرمه ای پیدا کرد. روی صندلی مسافر نشستم و خودم را پایین کشیدم به این فکر کردم اگر کسی متوجه میشد که این ماشین بزرگ را دزدیدیم و به پلیس زنگ میزد، چه می شد؛ ولی بدون هیچ مشکلی وارد بزرگراه شدیم و از آینه ی جلوی ماشین به تریگر کریک چشم دوختم که داشت محو میشد. الان دیگر راه برگشتی وجود نداشت هر چه بیشتر از خانه دور میشدیم گره ای که در سینه ام حس میکردم تنگ تر میشد انگشتانم را روی ترکهای جلد دفترچه ی مادرم کشیدم و از اینکه آن را همراه خودم آورده بودم خوشحال بودم. سم به دفترچه اشاره کرد و پرسید: «اون چیه؟»
آن را بیشتر به خودم چسباندم و گفتم: «مال مامانمه.» سم گفت: «سورا . و من به تأیید سر تکان دادم اینکه کس دیگری نامش را زبان بیاورد عجیب بود پدرم هیچ وقت این کار را نمی کرد.
بر سم با سرعت نود و شش کیلومتر در ساعت به سمت جنوب میراند. با سرعت از کنار مناظر بیرون که به صورت رنگهایی محو و تار دیده می شدند، رد میشدیم. برای دور نگه داشتن ذهنم از اتفاقی که افتاده بود به این فکر کردم که اگر می خواستم مناظر بیرون ماشین را نقاشی کنم از چه رنگی استفاده می کردم.
وقتی به خودت اعتماد نمی کنی چگونه میتوانی حرف بقیه را باور کنی؟
همه چیز در مورد زندگی آنا یک راز است. پدرش برای برنج کان می کند او آخرین پروژه ی این سازمان را رهبری می کنند. اجرای آزمایش روی چهار پسر که از نظر ژنتیکی تغییر کرده اند و زیر خانه ی روستایی آنها زندگی میکنند ،نیک کاس، ترو و سم کسی که قلب آنا را ربوده است. وقتی برنج به این نتیجه می رسد. وقت آن رسیده است که پسرها را ببرد سم فرار میکند و مامورانی را که برای بردن آنها فرستاده شده اند، به قتل می رساند. بماند آنا بر سر دوراهی قرار میگیرد دنبال شم برود یا همان جا ماند و به زندگی روزمره اش ادامه بدهد ولی پدرش مصرانه از او می خواهد که قرار کند و از سم میخواهد قول بدهد که آنا را از برنج دورنگه می دارد. فقط مشکلی وجود دارد. سم و پسرها، از زندگی شان قبل از آزمایشگاه چیزی به یاد نمی آورند. حتى هویت واقعی شان را آنا موقع فرار متوجه میشود او و سم بیش از آنکه انتظارش را داشتند با هم ارتباط دارند و اگر میخواهند زنده بمانند، باید سرنخ هایی از زندگی گذشته شان را کنار هم قرار دهند، پیش از آنکه برنج آنها را گیر بیندازد و سرنخ ها را از آنها برباید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک