بنر بالای صفحه

کتاب دختری به نام لاک پشت

دختری به نام لاک پشت

3.9 (5)
کتاب دختری به نام لاک پشت (شمیز،رقعی،پرتقال)، اثر جنیفر ال.هالم ، با ترجمه عطیه الحسینی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1398 توسط انتشارات پرتقال ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود

موضوعات مرتبط

دختری به نام لاک پشت
دختری به نام لاک پشت
اثر جنیفر ال.هالم

مشخصات محصول

نویسنده: جنیفر ال.هالم
ویرایش: -
مترجم: عطیه الحسینی
تعداد صفحات: 159
انتشارات: پرتقال
وزن: 206
شابک: 9786004621908
تیراژ: -
اندازه(قطع): رقعی
سال انتشار: 1398
تصویرگر: -
نوع جلد: شمیز

معرفی محصول

(داستانهای کودکان آمریکایی،قرن 20م،مناسب بالای 10سال،نامزد جایزه،برنده جایزه)

چکیده

«لاک‌پشت» نام دختری است که مادرش خدمتکار است. به همین علت، آن‌ها اتاق مجانی دارند؛ اما بچه‌های این خانه‌ها هرگز با دختر خدمتکار رفتاری خوبی ندارند. هنگامی که پسرهای «کارلی» دُم گربه بیچاره لاک‌پشت را آتش می‌زنند، دخترک ساکت نمی‌ماند و ماجرا را برای پدرشان تعریف می‌کند. آقای کارلی درجا مادر لاک‌پشت را اخراج می‌کند. مادر دخترک در خانه دیگری مشغول به کار می‌شود؛ اما لاک‌پشت مجبور است از مادرش جدا شود و به خانه بستگانی برود که تا به حال آن‌ها را ندیده است و... .

گوشه ای از کتاب

اطراف نگاهی می اندازد و میپرد توی کوچه ای دقیقه ای بعد خانمی سریع به سمت ما می آید روی گونه اش رد ارد ،مانده انگار مشغول نان پختن بوده و وسط کار چیزی مانعش شده است. لوبیا با اشاره می گوید: «از اون طرف رفت خانم آلوارز» خانم آلوارز با صدایی خسته میگوید: «ممنونم لوبیا، امروز صبح دومین باره که این اتفاق افتاده بعد به من لبخند میزند و می گوید: «تو باید لاک پشت باشی. از دیدنت خوشحالم.» من هم می گویم من هم از آشنایی با شما خوشحالم.» او به سرعت می گذرد و می رود. کرمیت با انگشت به کله اش ضربه میزند و میگوید: «آقای آلوارز دیگه مخش درست کار نمیکنه. بیچاره خانم آلوارز عمرش رو در تعقیب اون میگذرونه بادی با هیجان و صدای بلند میگوید یه بار بدون لباس دویده بود توی خیابون دوال، باید میدیدیش می گویم «فکر نمیکنم دلم بخواد همچین چیزی رو ببینم.» مردی یخ فروش دارد یخهایش را تحویل میدهد. لوبیا فریاد میزند: آقای رابرتز تیکه های اضافی داری؟» مرد، در حالی که تکه های یخ را خیرات میکند می گوید: «البته که دارم لوبیا.» بادی می گوید: «من رو یادت نره!» آقای رابرتز تکه ای یخ به پسر کوچولو میدهد و می گوید: «مگه میشه تو رو یادم بره بادی؟ او یک تکه هم به من میدهد و می گوید: «تو باید لاک پشت باشی خدای من تو واقعاً به خوشگلی مامانتی یخ را میمکم تا جایی که از آن فقط خاطره ای سرد باقی میماند. می پرسم: «چطوریه که همه میدونن من کی هستم؟

نویسنده کتاب های جنیفر ال.هالم

جنیفر ال.هالم

جنیفر ال.هالم

در حال حاضر مطلبی درباره جنیفر ال.هالم در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ما درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما ارسال نمایید.

مترجم کتاب های عطیه الحسینی

عطیه الحسینی

عطیه الحسینی

در حال حاضر مطلبی درباره عطیه الحسینی در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ما درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

CAPTCHA

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید