آیا شما سرهنگ فلاحی را می شناسید؟ در پاسخ این سوال با افتخار به او گفتم «بله! ایشان علاوه بر اینکه هموطن من هستند در دانشگاه آجودانی استادم بودند و من افتخار شاگردی ایشان را داشته ام. به خاطر همین آشنایی است که برای این مأموریت از طرف ایشان انتخاب شده ام.» کشیش سرش را تکانی داد و گفت «اما تصور می کنم شما جناب فلاحی را به خوبی من نشناخته باشید!» از تعجب چشمانم گرد شد و سراسیمه و متحیر پرسیدم «چطور؟» کشیش لبخندی زد و به آرامی گفت «با آنکه من یک کشیش هستم و هموطنانم در اینجا هر سوال مذهبی داشته باشند از من می پرسند اما در مجالس و مباحثاتی که با آقای فلاحی داشته ام مانند امشب برایم مشخص شده که اطلاعات ایشان در زمینۀ مسیحیت به مراتب از من جامع تر و کامل تر است. به طوری که اگر ایشان مسیحی بود بی شک من از وی تقلید می کردم.» از شوق و هیجان برافروخته شده بودم و به خود می بالیدم که یک ایرانی هستم و هموطن سرهنگ فلاحی. برای اینکه کم نیاورده باشم گفتم «جناب کشیش به یاد کلاس های سرهنگ در دانشکده افتادم سال ۱۳۴۳. ایشان در لابه لای درس نظامی با شیوه ای جذاب و شیوا در مورد ماهیت ادیان مختلف نیز صحبت می کردند و دلیل برتری دین اسلام را می گفتند.» کشیش به گفت وگو با من ادامه داد اما من در ذهنم خاطراتم را با سرهنگ فلاحی مرور می کردم که بی اختیار این جمله های او به یادم آمد. روزی می گفت «درست است که من از پدر و مادری مسلمان زاده شده ام اما از زمانی که دست چپ و راستم را تشخیص دادم به مطالعه در ادیان مختلف پرداختم و پس از چند سال تحقیق و تفحص در این رابطه پی بردم که جامع ترین و کامل ترین دین اسلام است. آن وقت بود که دین اسلام را به معنای واقعی و با دل و جان پذیرفتم و خود را مسلمان نامیدم.»
تلگرام
واتساپ
کپی لینک