وقتی از (غرب) سخن گفته می شود منظور جغرافیایی نیست که در مقابل شرق قرار دارد بلکه کلیت و برساخته ای تاریخی و البته فراروایی است که ادعای جهان شمولی دارد. منظور از غرب جامعه ای توسعه یافته و صنعتی و شهری و سکولار است که در اروپا بعد از شکست فئودالیته ظهور یافت و امروز هر جامعه ای که این خصایص را داشته باشد مدرن است. بنابراین غرب یک ایده است (هال ۱۳۸۶ ۳۳ - ۳۶) ایده ای که می کوشد با حضور فعال خود در عرصه فکر و تجلی گاه رسانه ای آنْ هر آنچه را می پسندد در قالب هنجارهای خوب و بد تعریف کند. دنیای فعال نوشته های غربی و سکوت شرقی این امکان را به وجود می آورد که چیزهای گوناگونی (شرقی) معرفی شوند و (انگ) شرقی بخورند. مفاهیمی نظیر فساد قساوت استبداد جوهر روحیه عرفان شهوت روح و شکوه شرقی خیلی زود به گفتمان روزمره ناظران اروپایی راه یافته است (زائری ۱۳۸۴ ۳۷۸). آنچه امروز تبدیل به دانش شده حاصل فراروایتی تاریخی از خوانش شرق توسط غرب است. این دانش به گونه ای شگفت انگیز از موضع برتر و سلطه آمیز سخن به میان می آورد و خود را شیوه درست نوشتن شرح بیان و تفسیر می داند و درنتیجه به طورکلی به مبانی سیاسی و یا ایدئولوژیک و یا پیامدهای ادبیات و نوع گفتمان خود بی تفاوت باقی می ماند (شهرابی ۱۹۹۱ ۸). اینجاست که مفهوم قدرت و گفتمان و آنچه به عنوان علم به جوامع شرقی و جوامعی که پیش ازاین مستعمره بوده اند معنا می یابد. پیگیری شرق شناسی و مطالعه پسااستعماری در سینمای هالیوود نیازمند آن است که به لحاظ تاریخی گذشته و سوابق آن روشن گردد و وقوع رخدادهای تاریخی در روند آن لحاظ شود. بنابراین در این فصل به دنبال آن هستم که با مروری کوتاه ریشه های تاریخی شکل گیری دانشی غربیْ تحت عنوان شرق شناسی را نشان دهم دانش و شیوه ای که مبدأ نظام بازنمایی در رسانه ها محسوب می شود. در پایان فصل نیز به ظهور نظریه های آکادمیک در حوزه مطالعات پسااستعماری و نقد شرق شناسی اشاره خواهم کرد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک