جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
103,500
شخصیتهای اصلی داستان
فهرست
نقشه
مقدمه
خبر غیر منتظره
پرده اول
صحنه اول
ارادتمند شما
صحنه دوم
یک جشن حسابی
صحنه سوم
اعتماد ایرلندی
پرده دوم
صحنه اول
جنگ در بازار
صحنه دوم
جاده بزرگ شمال
پرده سوم
صحنه اول
دختران کارخانه
صحنه دوم
دستگاه ریسندگی
صحنه سوم
افشای حقیقت
پرده چهارم
صحنه اول
شکار برادر
صحنه دوم
خویشاوند
صحنه سوم
دزدها
پرده پنجم
صحنه اول
محکمه کلانتر
صحنه دوم
شادی از راه میرسد
خاتمه
بعد با یک حرکت کوچک سر دوباره مشغول چنگ زدن به لباسهای همسرش شد. کمی آن طرف تر به دری چوبی رسیدم کلون در را به صدا در آوردم.
بریژیت؟
از داخل صدای حرکتهای تند و عجولانه به گوش می رسید. انگار کسی میخواست چیزی یا شاید هم خودش را پنهان کند.
منم کت آمدم حالت را بپرسم در کمی باز شد و چشمهای کبود و جذاب بریژیت از لای در به من افتاد.
آهسته گفت: «خوبم. بعد با نگرانی به پایین کوچه نگاهی انداخت.
بهتر است بیایی تو بعد در بدقلق چوبی را کاملاً باز کرد و من داخل شدم. بوی تندی در اتاق پیچیده بود - انگار افرادی زیادی یک جا جمع شده باشند. دکترها ادعا میکردند که بیماری در هوای بد به سرعت پخش میشود بنابراین این خانه میتوانست مکان مناسبی برای بروز انواع تب باشد به خاطر بریژیت به روی خودم نیاوردم
کت رویال هستم یتیم، ماجراجو بازیگر...
به دنبال ماجرا و کشف اسرار پنهان به نقاط مختلف دنیا سفر کرده ام و حالا یک بار دیگر دنیایم واژگون شده است. به عنوان یک یتیم هرگز مادرم را ندیدم اما وقتی خبرهای خانواده ای از اسکاتلند می رسد.
تصمیم می گیرم راهی شمال شوم تا شاید آنها را پیدا کنم. دوستانم در لندن همیشه مرا همراهی کرده اند. اما این نبردی است که باید با آن تنها رو به رو شوم و این داستان من است... هیجان انگیز بامزه و پر از ماجرا....
کت رویال هر کجا با میگذارد آشوب و دردسر را هم با خود می برد
تلگرام
واتساپ
کپی لینک