1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب شور زندگی نشر نگاه

معرفی کتاب شور زندگی نشر نگاه

4.4 (2)
کتاب شور زندگی (داستان رنج ها و تلاش های نابغه ای که دیوانه اش می پنداشتند)، اثر ایروینگ استون ، با ترجمه ابوالحسن تهامی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1402 توسط انتشارات نگاه ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 875,000 26%

647,500

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر

فهرست

  • فهرست مطالب
     
    ( پیش‌نویس، لندن) 9
    کتاب یک:  بُریناژ 45
    کتاب دو: اِتِن 159
    کتاب سوم:  لاهه 217
    کتاب چهارم:  نونن 325
    کتاب پنجم : پاریس 381
    کتاب ششم:  آرل 483
    کتاب هفتم:  سَن رُمی 563
     
     ( پیش‌نویس، لندن)
     
    1
    موسیو وانگوگ! وقت بیدار شدنه!
    ونسان حتا هنگام خواب هم منتظر شنیدن صدای اورسولا بود و جوابش داد:
    من بیدار بودم، مادمازل اورسولا.
    دخترک با خنده گفت:
    نخیر نبودین، اما الان هستین.
    صدای پای دخترک را شنید که از پله‌ها پایین رفت و وارد آشپزخانه شد. ونسان دست‌هایش را زیر تن گذاشت، تکانی خورد و از تختخواب بیرون جهید. شانه و سینه‌ی پهنی داشت، و بازوانش کلفت و نیرومند بود. به تندی جامه‌اش را پوشید. کمی آب سرد از پارچ روی چرم ریخت و تیغ اش را با آن تیزکرد.
    ونسان از آیین هرروزه ریش‌تراشی لذت می‌برد؛ تیغ را روی گونه‌ی پهن‌اش از خط ریش سمت راست می‌کشید تا گوشه‌ی لب خوش ریخت‌اش؛ نیمه‌ی راست لب بالایی از حفره‌ی بینی به بعد، سپس نیمه‌ی چپ؛ سپس‌تر می‌آمد پایین تا چانه، که به تکّه‌یی از سنگ خارای گِرد و گرم می‌مانست.
    صورتش را چسباند به حلقه‌یی از علف ایالت برابانت [1] وبرگ بلوط که بر جعبه‌ی کشوها بود. برادرش، تئو، آن‌ها را از خلنگزار نزدیک زوندرت [2] چیده و برایش به لندن فرستاده بود. این علف‌ها بوی هلند می‌داد و او روزش را با بوییدن‌ آن‌ها آغاز می‌کرد.
    اورسولا با تقّه زدن به در گفت:
    موسیو ون‌گوگ، پستچی، همین الان، این نامه رو براتون آورد.
    همچنان که بالای پاکت را پاره می‌کرد تا باز شود، دستخط مادرش را شناخت. نوشته بود: « ونسان عزیزم، پیش از به خواب رفتن پاسخت را می‌نویسم.»
    عرق سردی به صورتش نشست، آن‌گاه نامه را چپاند در جیب شلوارش تا در اوقات فراغت بسیاری که در گالری گوپیل‌ می‌یافت بخواندش. موهای سرخ – زرد بلند و انبوهش را به پشت شانه کرد. پیراهنی سفید و آهارزده و یقه کوتاه پوشید، و کراوات سیاهش را به سبک بچه مدرسه‌ها گره درشتی زد و از پله‌ها رفت پایین به سوی صبحانه و به سوی لبخند اورسولا.
    اورسولا لویر[3] و مادرش ـــ بیوه‌ی شَمّاس[4] اهل پرووانس[5]، کودکستان پسرانه‌یی را، در حیاط باغ پشتی، اداره می‌کردند. اورسولا مخلوقی بود نوزده ساله، خنده رو، چشم درشت؛ با چهره‌یی ظریف و بیضی شکل، رنگ‌پریده و باریک‌اندام. ونسان عاشق نگریستن بر جلای خنده‌ی او بود که همچون شعاع برتافته از چترآفتابی رنگینی بر چهره دلپذیرش فرومی‌ریخت.
    اورسولا با حرکاتی تند و ملوس خدمت می‌کرد و سربه نشاطانه از گفتن باز نمی‌ایستاد، و ونسان صبحانه‌اش را می‌خورد. ونسان بیست و یک ساله بود، برای نخستین بار عاشق؛ و درهای زندگی به رویش باز. به نظرش می‌آمد چه سعادتمند خواهد شد، اگر تا پایان روزگارش جلوی اورسولا بنشیند و صبحانه صرف کند.
    اورسولا تکه‌یی بیکُن برایش آورد، با یک تخم‌مرغ ویک فنجان چای پررنگ. بال بال زنان بر صندلی مقابل‌اش آن‌سوی میز نشست، حلقه‌ی موهای خرمایی پشت سرش را نوازشی کرد، لب‌ها را به خنده‌یی گشود و به ترتیب تند و تیزی نمک و فلفل و کره و نان تُست جلویش گذاشت. سپس لب‌ها را با زبان ترکرد و گفت:
    گل اسپَرَک‌تون سبز شده، پیش از رفتن به گالری یه نگاهی به‌اش می‌کنید؟
    ونسان پاسخ داد:
    بله، می‌شه شما … یعنی … ممکنه به من نشونش بدین؟ چه آدم عجیبیه این! خودش گل اسپرک کاشته نمی‌تونه پیداش کنه!
    دخترک عادت کرده بود که از اشخاص به طرزی سخن بگوید که گویی در اتاق حضور ندارند. ونسان آب دهان فروبُرد. رفتارش هم مانند تنش زَمخت بود و گویی واژگان مناسبی برای پاسخ گفتن به اورسولا پیدا نمی‌کرد. با هم به حیاط رفتند. صبح روزی سرد از آغاز بهار بود، ولی از شکوفه کردن درختان سیب چندی می‌گذشت. باغچه‌یی، خانه‌ی آن مادر و دختر را از کودکستان جدا می‌کرد. ونسان، چند روز پیش، تخم شقایق و نخود کاشته بود. گل اسپرک سبز شده و از زمین سربرآورده بود. ونسان و اورسولا در دوسوی آن چمباتمه زدند و سرشان تقریبا مماس شد. موهای اورسولا عطر طبیعی تندی داشت. ونسان گفت:
    – – – مادمازل اورسولا!
    – بله؟
    دختر سرش را کنار کشید ولی استفهام آمیز بروی لبخندی زد.
    من … من … یعنی … ای بابا! واسه چی به تته پته افتادی؟
    و با این کلام به بالا جهید. ونسان تا دَرِ کودکستان به دنبال‌اش رفت. اورسولا گفت:
    پوپان‌های[6] من نزدیکه پیداشون بشه، شما برای گالری دیرتون نشده؟
    – هنوز وقت هست. من ظرف چهل و پنج دقیقه، پیاده می‌رسم به استرند[7]
    اورسولا چیزی به نظرش نرسید بگوید، و دو دستی چند تار مو را که پشت سرش از گیسوان جدا شده بود گرفت. برجستگی‌ها و فرورفتگی اندامش به‌رغم باریکی‌اش شگفت‌انگیزانه پُرو پیمان بود. از ونسان پرسید:
    سر اون نقاشی برابانت چی اومد که به من قول دادین مال کودکستانه؟ نسخه بدل‌ یکی از طرح‌های سزار دُ کُک [8] رو فرستادم پاریس. قراره براتون امضاش کنه . اوه، چه عالی!
    دست‌هایش را به هم زد، کمی روی کمرش چرخید و دوباره برگشت.
    موسیو، شما بعضی وقتا، فقط بعضی وقتا، خیلی آدم جذابی میشین.
    دخترک با چشم و با دهان بر وی خندید و قصد رفتن کرد. ونسان بازویش را گرفت. و گفت:
    تو رختخواب که بودم برای شما اسمی به نظرم رسید. اسم شما را گذاشتم فرشته‌ی پوپان‌ فرشته‌ی کودکان.
    اورسولا سر خود را عقب بُرد و از ته دل خندید. فرشته‌ی کودکان! جیغی کشید.
    باید برم به مادر بگم.
    خود را از گیره‌ی دست وی رهاند، شانه‌ها را بالا انداخت و به وی خندید، در طول گذرگاه میان بستر گل‌ها دوید و به خانه رفت.
     

مشخصات محصول

نویسنده: ایروینگ استون
ویرایش: -
مترجم: ابوالحسن تهامی
تعداد صفحات: 606
انتشارات: نگاه
وزن: 669
شابک: 9786003767713
تیراژ: -
سال انتشار: 1402
تصویرگر: -
نوع جلد: گالینگور

معرفی محصول

(داستان های آمریکایی،قرن 20م)

چکیده

شور زندگی، روایت زندگی ونسان ون‌گوگ است. تاکنون هیچ نقاشی همچون ون‌گوگ چنین برانگیختۀ قدرت خلاقه ویرانگر خود نبوده است و هرگز طغیان درونی خلاقیت بدین‌گونه او را از رسیدن به سرخوشی و نیک‌بختی باز نداشته است. ونسان ون‌گوگ هنرمندی نابغه بود و زندگی‌اش، کشمکشی وقفه‌ناپذیر با فقر و نومیدی و جنون.شور زندگی، فضای پاریس پساامپرسیونیستی را ماهرانه به تصویر می‌کشد و رهیافت ون‌گوگ به جهان هنر و فرآیند تحول او را باز می‌آفریند. در این کتاب، زندگی ون‌گوگ نه‌تنها در جایگاه یک نقاش مطرح بلکه به‌عنوان شخصیتی یگانه روایت می‌شود که تمام عمر خود را در سختی و مرارت اما سرشار از حب حیات سپری کرد و از این‌رو سرگذشت او به رمانی سرشار از احساسات عمیق انسانی و شگفتی‌های زندگی بدل شده است.

نویسنده

ایروینگ استون

ایروینگ استون

زاده‌ی چهاردهمین روز ژوئیه‌ی ۱۹۰۳، در سان‌فرانسیسکوی کالیفرنیا. ویژگی بارز این چهره‌ی ادبی، خلق رمان‌هایی به سبک زندگینامه و بر اساس زندگی چهره‌های نام‌دار تاریخی (فروید، ون گوگ، ابراهام لینکلن و…) است. در میان آثار او، کتاب شور زندگی (منتشرشده به سال ۱۹۳۴) که زندگی ونسان ون گوگ را در برمی‌گیرد، بسیار معروف است.

اروینگ تننباوم هفت ساله بود که والدینش از هم جدا شدند. مادرش بعدها مجدداً ازدواج کرد و او فامیلی ناپدری‌اش «استون» را برای خود برگزید. استون همواره از مادرش در مقام شخصیتی یاد می‌کرد که بذر اشتیاق به مطالعه را در وجود او کاشت. این نویسنده بعدها به این نتیجه رسید که تحصیلات، تنها راه موفقیت در زندگی است.

در سال ۱۹۲۳، استون مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی دریافت کرد. پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد بود که در سمت دستیار آموزش در رشته‌ی زبان انگلیسی در همین دانشگاه مشغول به کار شد. استون با نخستین همسرش لونا مُسک که دانشجوی همین دانشگاه بود آشنا شد. این زوج جوان با پولی که ارنست مسک، پدرِ‌ لونا فراهم آورد بود، راهی پاریس شدند.

ایروینگ و لونا استون در دهه‌ی ۱۹۳۰ از اروپا به ایالات متحده بازگشتند و این زمانی بود که ایروینگ به مدت شش ماه و به شکل متمرکز پیرامون زندگی ون گوگ تحقیق کرد. در سال ۱۹۳۰، استون نامه‌ای از دکتر فلیکس ری دریافت کرد. دکتر ری، پزشک معالج ون گوگ در هنگامی بود که او گوش خود را در دسامبر ۱۸۸۸ بریده بود! به‌زودی میان دکتر ری و استون دوستی عمیقی برقرار شد. دکتر ری تأیید کرد که کل گوش ون گوگ کنده شده بود، نه فقط لاله‌ی گوش او. بر طبق گزارش تایمز، کتاب «شور زندگی»، پیش ار انتشار در سال ۱۹۳۴، هفده‌بار از سوی ناشران گوناگون رد شد.

پس از جدایی از لونا، استون با منشی خود، جین فاکتور ازدواج کرد. ازدواجی که تا زمان مرگِ این نویسنده در سال ۱۹۸۹ و در لس‌آنجلس پایدار بود. جین در سال ۲۰۰۴ و در ۹۳ سالگی درگذشت. در طول سال‌های زندگی مشترک، جین بسیاری از آثار استون را ویرایش می‌کرد. از آنجا که ژانر آثار خلق‌شده‌ی استون زندگینامه بود، او در مرحله‌ی پیش از نگارش آن‌ها، مدت زیادی را صرف تحقیقات برای نوشتن آن‌ها می‌کرد. برای مثال، او سال‌های زیادی در ایتالیا زندگی کرد تا به مطالعه و تحقیق پیرامون زندگی میکل آنجلو بپردازد و این با هدف خلق کتابی به نام «درد و رنج» بود و در همین دوران بود که دولت ایتالیا به دلیل کاوش در زمینه‌ی دستاوردهای فرهنگی برجسته‌ی تاریخ این کشور، به شکل ویژه‌ای از ایروینگ استون تقدیر کرد.

مترجم

ابوالحسن تهامی

در حال حاضر مطلبی درباره ابوالحسن تهامی مترجم کتاب شور زندگی نشر نگاه در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

ابوالحسن تهامی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید