جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
پیغام آن غلامان آورد که خداوند هشیار باشد، چنان می نماید که پدر بر تو قصدی میدارد امیر مسعود نیک از جای بشد و در ساعت کس فرستاد به نزدیک مقدمان و غلامان خویش که هشیار باشید و اسبان زین کنید و سلاح با خویش دارید که روی چنین مینماید و ایشان جنبیدن گرفتند. و این غلامان محمودی نیز در گفت وگوی آمدند و جنبش در همه لشکر افتاد. و در وقت آن خبر به امیر محمود رسانیدند، فروماند، دانست که آن کار پیش نرود باشد که شری به پای شود که آن را دشوارتر در توان یافت نزدیک نماز شام بوالحسن عقیلی را نزدیک پسر فرستاد، پیغام که ما را امروز مراد میبود که شراب خوردیمی و تو را شراب دادیمی، اما بیگاه است و ما مهمی بزرگ در پیش داریم راست نیاید به سعادت بازگرد که این حدیث با ری افتاد، چون سلامت آنجا رسیم این نواخت بیابی امیر مسعود زمین بوسه داد و بازگشت شادکام و در وقت پیر فراش بیامد و پیغام غلامان محمودی آورد که سخت نیکو گذشت و ما در دل کرده بودیم که اگر به امیر به بدی قصدی باشد شری به پای کنیم که بسیار غلام به ما پیوسته اند و چشم بر ما دارند امیر جوابی نیکو داد و بسیار بنواختشان و امیدهای فراوان داد و آن حدیث فرا برید و پس از ان امیر محمود چند بار شراب خورد، چه در راه و چه به ری و پس شراب دادن این فرزند باز نشد تا امیر مسعود در خلوت گفت با بندگان و معتمدان خویش که پدر ما قصدی داشت اما ایزد، عز ذکره نخواست. و چون به ری رسیدند امیر محمود به دولاب فرود آمد بر راه طبرستان نزدیک شهر و امیر مسعود به علی آباد لشکرگاه ساخت بر راه قزوین و میان هر دو لشکر مسافت نیم فرسنگ بود و هوا سخت گرم ایستاد و مهتران و بزرگان سردابه ها فرمودند قیلوله را و امیر مسعود را سردا به ساختند
تلگرام
واتساپ
کپی لینک