جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
160,000
کوتاه تا رسیدن به بخشهای اصلی فلسفه مسیحی آوگوستینوس فاصله بود. آوگوستینوس در شهر خدا میگوید فلسفه افلاطونی در میان همه فلسفه ها بیش از همه به مسیحیت نزدیک است (8.5) نوافلاطونیان جهانی را ارائه میکنند که نظم و ترتیب الاهی دارد و در دسترس عقل است. اما اگرچه عناصری از این نگاه آنها همچنان نقش محوری در فلسفه آوگوستینوس داشت با توجه روزافزون آوگوستینوس به گناه و تجلیات آن اعتقاد او به نظم و هماهنگی عمیقاً به لرزه درآمد. مطالعه دوباره پولس رسول او را به نگاه تیره تر و پیچیده تری از نظم جهان و سروری خدا بر آن رهنمون شد.
فلسفه سیاسی کلاسیک و مسیحی
همزمان با تغییراتی که در فلسفه کلی آوگوستینوس رخ داد، فلسفه سیاسی او هم از فلسفه سیاسی قابل تشخیص دوران کلاسیک به نگاهی مسیحی متحول شد که مبتنی بر غلبه گناه بود در شهر خدا به نقد صریح و رد و طرد دیدگاه کلاسیک بر می خوریم. ارسطو در سیاست میگوید، بهترین روش پژوهش بررسی چیزها در جریان رشد آنها از آغاز است 6-24 1252). این نکته در مورد آوگوستینوس هم صادق است که فلسفه سیاسی دوران پختگی اش را زمانی روشنتر درک میکنیم که رشد آن را از ریشه های کلاسیکش دنبال کنیم. برای مدتی نسبتاً طولانی اندیشه سیاسی آوگوستینوس سخت متأثر از درک و برداشتهای کلاسیک بود اگر خیلی خلاصه بگوییم، وجه مشترک نظریه پردازان سیاسی کلاسیک این بود که دولت را بخشی از نظمی جهانی می دانستند که کارش کمک به همین نظم بود. در جلد اول طیفی از نظریه پردازان سیاسی کلاسیک را مورد بررسی قرار دادیم که از جهات گوناگونی با هم فرق داشتند.
تاریخ فلسفه سیاسی علاوه بر اینکه به ما کمک میکند اصل و ریشه خودمان را فهم کنیم، بصیرتی اساسی برای فهم دلایل اینکه چرا دیدگاههای فعلی مان را داریم به ما می دهد با مقایسه اندیشه های خودمان با اندیشه های گذشتگان میتوانیم مفروضات حیاتی درباره سؤالات فلسفی گسترده تر درباره ماهیت واقعیت هستی احتمال دست یافتن به نوعی از شناخت شناخت پذیری حقیقت اخلاقی طبیعت انسان و احتمال بهبود و کمال بخشیدن به انسان را دریابیم فلسفه سیاسی یک رشته اشتقاقی است. اندیشه های سیاسی هر متفکری سخت تحت تأثیر پاسخهایی است که به این سؤالات غالی میدهد. بنابراین اگر متفکری دیدگاه خاصی درباره طبیعت انسان یا حقیقت اخلاقی دارد این دیدگاه عمیقاً بر آن صورت سازمان سیاسی که مرجح میدارد تأثیر میگذارد با وارسی طیفی از فلسفه های سیاسی که دیدگاههای مختلفی را درباره جهان سیاسی عرضه میکنند و در ضمن پاسخهای مختلفی که به این سؤالهای غانی میدهند به فهم ارتباطهای میان اجزاء یک فلسفه سیاسی معین نائل میشویم و میفهمیم چگونه میان این اجزاء کنش و واکنش وجود دارد و چه کارکردی پیدا میکنند اندیشه های سیاسی ما تصادقی نیستند. این اندیشه ها از عناصر بنیادین جهان بینی کلی ما نشأت می گیرند. رسیدن به بصیرتی ژرفتر درباره اینکه چرا ما چنین فکر میکنیم به ما کمک میکند که در مفاهیم سیاسی مان دقیق شویم و احتمالاً در آنها تجدید نظری بکنیم
تلگرام
واتساپ
کپی لینک