کتاب رسالت روح

سپاسگزارم که کتاب رسالت روح را برای مطالعه انتخاب کردید. در حین ورق زدن و خواندن این کتاب شاید از خود بپرسید که آیا میتوانید جواب پرسشهای خود را در همین صفحات بیابید؟ آیا این کتاب میتواند شما را در مسیر صحیحی قرار دهد تا حقیقت وجودی خود و آرامش موجود در آن حقیقت را پیدا کنید؟ از آنجایی که من فقط با حقایق سروکار دارم چیزی که اغلب شما را می ترساند شاید با خود فکر کنید که آیا خواندن این کتاب را ادامه خواهید داد یا خیر میخواهم بگویم اگر یافتن پاسخ پرسشهای خود را در صفحات این کتاب بعید میدانید باز هم خواندن کتاب را ادامه دهید. شاید شما هم مانند بسیاری از افرادی که روی این کره ی خاکی زندگی میکنند از خود بپرسید که هدف از این زندگی چیست؟ من برای چه هدفی به این دنیا آمده ام؟ آیا من واقعاً همان کسی هستم که فکر میکنم؟ آیا من واقعاً همان کسی هستم که دیگران فکر میکنند؟ 

تلفنی یا پیامی از طریق برادری که به سوی خانه می رفت کافی بود. از کودکان همیشه استقبال می شد انگار کودکان به همه تعلق دارند. در چنین محیطی که بزرگترها با کودکان به گرمی برخورد می کردند، خیال من راحت بود و احساس امنیت می کردم انگار به جایی تعلق داشتم. آنها مردم من بودند و من هرگز نسبت به تعلق ام به آنها شک نداشتم. من هم مانند همه ی کودکان بودم معصوم متولد شدم و تمایلی غریزی به ارتباط برقرار کردن با سایرین داشتم، خلاق بودم لیموناد فروشی راه می انداختم و بازی ابداع میکردم و با بازی کردن، آواز خواندن و غیره شادی درونی ام را ابراز می کردم. صرف نظر از اینکه کجا بزرگ شده اید یا به چه زبانی صحبت میکنید، شما به عنوان یک کودک به سمت ارتباط با دیگران سوق داده میشوید، از روح و جان خود خلق می کنید و شادی خود را ابراز می دارید. می پرسید: «ایراد کار کجا بود؟ چطور به اینجا رسیدم؟» به طور جالب توجهی همان جایی که همه ی ما در امنیت بوده و به هم وصل بودیم (زمین) هم دنیای بزرگسالان ترس ها افکار و مراجع بزرگسال را به خورد ما داد. و این مراجع بزرگسال ما را به مسیر نادرستی کشاندند و به جای رهایی و شستن هرگونه زنگار که روح ما را پوشانده ما را غرق در آلودگی، اطلاعات نادرست و باورهای غلط به ارث رسیده از والدین کرد. پس این به اصطلاح مراجع کیستند؟ میخواهم کمی بیشتر عقاید آنها را بررسی کنم در اکثر موارد این مراجع افراد بالادستی هستند که فکر میکنند بهتر از بقیه عمل می کنند. این مقامات والدینمان، معلمانمان، پدر بزرگ و ما در بزرگ هایمان مربی هایمان کشیشها خاخام ها راهبها، پلیس، ارتش حکومت آگهی های بازرگانی تلویزیون مجلات و روزنامه ها هستند. آنها با این حرف که پول علف خرس نیست محدودیتها را به ما می آموزند. آنها به ما میگویند؛