جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
شاید تصویری خنده دار باشد دختری با چهار دست، پسری با چهار پا، دختری با دو قلب و پسری با دو سر همین جا می شود توانمندی های هرکدام را حدس زد. کلیشه، دختری مهربان با دو قلب که عاشق پرنده هاست و پسری با دو سر که از همه بهتر فکر می کند ممکن است توی ذوق ،بزند ولی وقتی اینها بهانه می شوند برای روایت آنچه نویسنده قصد گفتش را دارد می توان قبول کرد.
ماجرا از قصه ای بی سروته شروع می شود.
این شخصیت ها که به باغی با چهاردیواری خالی می روند و همین جا همه ی آن چیزهای اضافه که ویژگی هر کدام از آنهاست تبدیل می شود به ابزاری برای خلق آنچه به آن نیاز دارند و دل می بندند دست ها، پاها، سر و قلب اضافه را به تنه ی درخت می بخشند و باغبانی می سازند. آنها با هدف مشخص دست به خلق می زنند و همین باعث می شود باغی درست شود پردرخت، پرسیب و پر از پرنده و دیگر کسی به دیوار و حصار فکر نمی کند آنها به باغ سبز فکر می کنند و عاشق پرنده ها می شوند. حالا باغ آنها همه چیز دارد قصه گو هم این قصه را تمام کرده، اما قصه ای دیگر شروع شده است قصه ی زندگی که در آن بهار می آید. بهاری که در ذهن خیال انگیز مخاطب می تواند ادامه ی داستانی دیگر باشد. داستان پایان بندی ندارد و مخاطب می تواند داستانی دیگر را در ذهن آغاز کند. داستانی پرمهر در بهار و در یک باغ با دخترها و پسرهایی شاد که زندگی را تجربه می کنند.
27,600
تلگرام
واتساپ
کپی لینک