1
فرانتس کافکا در سوم ژوئیه ۱۸۸۳ در پراگ به دنیا آمد. او ۴۰ سال و ۱۱ ماه زندگی کرد و ۱۶ سال و ۶ ماه از زندگی خود را صرف درس و مدرسه کرد و در سال ۱۹۰۶، دکترای حقوق را دریافت کرد. کافکا ۱۴ سال و ۸ ماه نیز به کار اداری مشغول بود.
کافکا ازدواج نکرد. البته سهبار نامزد کرد: دو بار با فلیسه باوئر و یکبار با یولی وریتسک. او گذشته از زمانهایی که در آلمان اقامت داشت، تقریباً ۴۵ روز از زندگی خود را در خارج از کشور گذراند؛ مونیخ، زوریخ، پاریس، میلان، ونیز، ورونا، دریای بالتیک و آدریا را دید و شاهد یک جنگ جهانی بود.
از کافکا، تقریباً چهل اثر بهپایانرسیده، چندین نوشته کوتاه و اثر ناتمام بهجا مانده است. سه اثر بزرگ او، رمانهای محاکمه، قصر و امریکا، هم ناتماماند. کافکا در ۳۹ سالگی بازنشسته شد و سرانجام در سوم ژوئن ۱۹۲۴ براثر سل حنجره، در آسایشگاهی در وین چشم از جهان فرو بست.
مسخ، محاکمه، گروه محکومین، پندهای سورائو، پزشک دهکده و کاوشهای یک سگ، از جمله آثار ترجمهشده کافکا به زبان فارسی است.
زاده بیست و چهارمین روز از اسفند ماه سال ۱۳۲۹ در قزوین. نام علی اصغر حداد پیش از هر چیز، ترجمههای آراسته و پاکیزهاش از آثار آلمانی زبان را به ذهن تداعی میکند.
حداد تا سالهای نوجوانی به همراه خانواده در شهر زادگاه خود قزوین زندگی میکرد تا اینکه سرانجام خانوادهی حداد به تهران مهاجرت کردند. حداد از سالهای مدرسه و درسهای مدرسه به دوران ملال و هیچ و پوچ تعبیر میکند.
مهاجرت به سرزمین ژرمنها و تحصیل در رشته جامعه شناسی، از نقاط عطف زندگی اوست چرا که باعث شد علی اصغر حداد با فرهنگ و ادبیات آلمانی به خوبی آشنا شود.
در نهایت علی اصغر حداد در سال ۱۳۵۹ به ایران بازگشت و به تدریس و ترجمه از زبان آلمانی پرداخت.
حداد میگوید: در همان کودکی با کتاب آشنا شدم. واقعیتش را بگویم، نخستین کتابی که با آن آشنا شدم دیوان حافظ بود. اما حداد یک خاطره جالب هم از دوران خدمت سربازی دارد:
متاسفانه در دورهی خدمت با کسی که به ادبیات و هنر علاقهمند باشد، سر و کار پیدا نکردم. اصلا اهل این قضایا نبودند. من تنها کسی بودم که در گروهان کتاب میخواند.
یک روز فرمانده بهم بهم گفت: کنکورِ چه میخواهی شرکت کنی؟ پاسخ دادم، نمیخواهم کنکور شرکت کنم. گفتم، رمان میخوانم.
با عصبانیت گفت: در پادگان که رمان نمیخوانند! با تصور اینکه من دارم برای کنکور آماده میشوم، هیچ حرفی نداشت، نگاه پدرانه هم داشت. هنگامی که فهمید رمان است، با خشونت تمام عیاری گفت: بگذار کنار و دیگر هم هرگز اجازه نداد رمان بخوانم!
داستانهای کوتاه کافکا، بازی در سپیده دم و رویا، اشتیلر، بودنبروکها، ادبیات و انقلاب و دیگری تعدادی از ترجمههای اوست.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک