کتاب هر روز پنجشنبه است

در کتاب حاضر، نویسنده با دادن دلگرمی، راهنمایی‌های معنوی و توصیه‌های عملی نشان می‌دهد که چگونه شادی و خوشبختی را در هرروز هفته و هرروز زندگی‌تان بیابید. در مواجهه با هرگونه چالش و با قرار گرفتن در موقعیت‌هایی که می‌خواهند شما را بر زمین بزنند، شمایید که می‌توانید پاسخ خود را انتخاب کنید، مهم نیست چه اتفاقی برایتان افتاده، یا چه دارید و چه ندارید، بلکه نحوه تفکر شما و تصمیماتی که می‌گیرید اهمیت دارد. این‌که چگونه زندگی کنید کاملاً به خودتان و انتخاب‌هایتان بستگی دارد و نه به موقعیتتان با آگاهی از افکار و احساساتی که هرروز به سمت شما هجوم می‌آورند، می‌توانید انتخاب کنید که فقط شادمانی را برگزینید، درست همان‌گونه که موج رادیویی موردنظرتان را در رادیوی ماشینتان انتخاب می‌کنید. افکار و احساسات منفی را رها کنید و به برکات خداوند در زندگی‌تان بچسبید.

هرروزتان را به پنجشنبه تبدیل کنید جان پیر مردی نودودوساله و نابینا بود و زمانی هم که همسرش الینور از دنیا رفت، ظاهرش همچنان سالم و قبراق می‌نمود. ازآنجاکه نمی‌خواست تنها بماند، تصمیم گرفت به یک خانه سالمندان مناسب نقل‌مکان کند. روز رفتن، قبل از ساعت هشت صبح آماده‌شده بود و مثل همیشه بی‌عیب و نقص به نظر می‌رسید. موهایش را به‌دقت شانه‌زده و صورتش را کاملاً اصلاح‌کرده بود. تاکسی‌ای که به دنبالش آمده بود، او را به خانه سالمندان رساند. جان عادت داشت زودتر از موعد سر قرارهایش حاضر شود، بنابراین آن روز هم زودتر از موعد رسید و بیش‌تر از یک ساعت انتظار کشید تا خانم جوانی به نام میراندا آمد و او را به اتاق جدیدش راهنمایی کرد. جان با وا کرش در کنار میراندا به راه افتاد و تا برسند میراندا اتاق را با جزئیات کامل برایش توصیف کرد: «نور خورشید از یک پنجره بزرگ به درون اتاق می‌تابد، و یک مبل راحت و محلی مناسب برای قرار گرفتن میز وجود دارد.» هنوز توصیفات میراندا تمام نشده بود که جان حرف او را قطع کرد و گفت: «این اتاق را دوست دارم. دوست دارم. دوست دارم.» میراندا خندید و گفت: «آقا، ما هنوز به آنجا نرسیده‌ایم، و شما هنوز اتاقتان را ندیده‌اید. فقط یک دقیقه دیگر صبر کنید تا اتاق را بهتان نشان دهم.) جان گفت: «نه، لازم نیست اتاق را به من نشان دهید. این‌که اتاقم را دوست داشته باشم یا نه به چیدمان اتاق بستگی ندارد بلکه به این بستگی دارد که ذهن من چگونه برنامه‌ریزی‌شده است. شاد بودن چیزی است که شما جلوتر از زمان درباره‌اش تصمیم می‌گیرید!» همان‌طور که این پیرمرد دانا فهمیده بود، شاد بودن یک انتخاب است. وقتی شاد بودن یک انتخاب است. صبح از خواب برمی‌خیزید، می‌توانید انتخاب کنید که چه مدل روزی داشته باشید؛ روزی خوب یا روزی بد. شاد بودن را انتخاب کنید هدف من از نوشتن این کتاب این است که کمکتان کنم ذهنتان را طوری برنامه‌ریزی کنید که بتوانید هر روز شادمانی را انتخاب کنید. مهم نیست که با چه چالش‌هایی روبه‌رو می‌شوید، یا شرایطی پیش می‌آید که از پا درتان می‌آورد، درنهایت شمایید که انتخاب می‌کنید. این‌که زندگی‌تان را چگونه سپری کنید، کاملاً به خودتان و انتخاب‌هایتان بستگی دارد و نه به شرایطتان! آبراهام لینکلن می‌گوید: «بیشتر مردم به همان اندازه‌ای که تصمیم گرفته‌اند شاد باشند، شادند.» آبراهام لینکلن حتماً خوشحال می‌شد اگر می‌فهمید نتیجه تحقیقات نشان می‌دهد که میزان شادمانی مردم در روزهای پنجشنبه ده درصد ...