کتاب آقای هزار پا و کفاش

آقای هزارپا به مغازه ی کفاش می رود و سفارش صد جفت کفش سیاه و براق می دهد هزارپا می خواهد عروسی کند، اما مشکل این است که هنوز نمی داند با کی او هر بار که به مغازه ی آقای کفاش می رود سفارش جدیدی برای کفش های عروس می دهد. یک بار دو جفت یک بار سه جفت...

او سراغ موجودات زیادی می رود اما هر بار شکست می خورد. از دندان های میمون می ترسد به عسل های کف کندوی عسل می چسبد می فهمد که لاک پشت تمام زمستان را خواب است و تور عنکبوت را پاره می کند آقای هزارپا که از پیدا کردن عروسی برای برپا کردن جشن ازدواجش ناامید است به سراغ کفاش می رود تا بگوید لازم نیست برای من صد جفت کفش بدوزی اما چه می شود؟ همزمان یک خانم هزار پا هم به مغازه آمده تا به کفاش سفارش بدهد برایش صد جفت کفش سفید بدوزد. این جوری است که آقای هزارپا و خانم هزار پا جشن عروسی شان را با دویست جفت کفش برپا می کنند.

طنز این کتاب می تواند برای کودکان جذاب باشد و آنها را با کتاب همراه کند کتاب موجز، است خط داستان سریع جلو می رود و خواننده را خسته نمی کند این داستان تفاوت جانوران را یادآوری می کند و می تواند مخاطب را یاد ضرب المثل قدیمی کبوتر با کبوتر باز با باز بیندازد. تصاویر کتاب هم شاید با تصویرهای کارتونی که برای چشم کودک آشناست متفاوت باشد این تصویرگری می تواند سواد بصری او را ارتقا بدهد و خلاقیتش را افزایش دهد.

این کتاب را می توان برای خردسالان بلند خوانی کرد، همچنین برای کودکان نوآموز این کتاب می تواند انتخاب خوبی باشد تا خودشان خواندن را تمرین کنند.