کتاب هری پاتر و سنگ کیمیا جی.کی.رولینگ 1

من با هری پاتر بزرگ نشده ام. در دوران کودکی من اصلا خانم رولینگ هنوز هری پاتر را ننوشته بود. از شما چه پنهان نوجوان که بودم خواندن این جور چیزها را کسر شان می دانستم! سال ها گذشت و از دوست و آشنا اصرار که هری پاتر بخوان از من انکار که نه خیر نمی خوانم تا اینکه بیست و چند ساله بودم و دوستی از آن سر دنیا گفت هری پاتر خوانده و یاد من افتاده است. اینجا بود که انگار بازی عوض شد کنجکاو شدم ببینم چه چیز این کتابی که ندیده و نخوانده این همه ازش نفرت داشتم دوستم را یاد من انداخته بود.

با اینترنت نه چندان پر سرعت آن سالها با رنج و مرارت بسیار گشتم و کتاب صوتی اش را پیدا کردم. فایل ها را ریختم روی دستگاهی که الان دیگر باستانی شده و روزی که برای خرید کتاب های دانشگاه میرفتم توی تاکسی نشستم و دکمه ی پخش را زدم. از همان جمله ی اول عاشق شدم جادو شدم و هری پاتر تا همین امروز پناهگاه من است در زمان تمام سختی ها. از همان جمله ی اول دلم خواست اگر روزی واقعاً مترجم شدم، هری پاتر را ترجمه کنم. حالا هری پاتر را ترجمه کرده ام به لطف ساناز جان پناه و میترا امیری عزیز که به من اعتماد کردند و چنین مجموعه ی سختی را به دستم سپردند به آرزویم رسیدم میخواستیم برای بچه های ایران ترجمه ای امروزی منتشر کنیم از داستان پسری که همه ی بچه های جهان اسم و قصه اش را می دانند. پس در زمستان سال ۱۳۹۹ کار را آغاز کردیم و الان که پاییز ۱۴۰۱ است ترجمه ی چهار جلد از مجموعه کامل شده است.

ما برای ترجمه ی این مجموعه از نسخه ی بریتانیایی استفاده کردیم که در سال ۲۰۰۴

حتماً خیلی دلش میخواست بعضی از این کتابها را صاحب شود. چیزی نمانده بود هگرید مجبور شود هری را کشان کشان از کتابی دور کند به اسم نفرین ها و پاد نفرین ها (افسون کردن دوستان و حیران کردن دشمنان با جدیدترین شیوه های انتقام جویی ریزش مو، لرزانک پا زبان بند و افسون های پرشمار دیگر ) نوشته ی پروفسور ویندیکتوس ویریدیان می خواستم ببینم چه جوری میتونم دادلی رو نفرین کنم.»

هگرید گفت: «من که نمیگم همچین کاری فکر خوبی نیس، ولی نباس توی دنیای ماگلی از هیچ کدوم اون نفرین ها رو استفاده کنی حالا حالاها باس درس بخونی تا به اونجاها برسی.»

جاد و استفاده کنی مگه اینکه موقعیت خیلی خاصی پیش بیاد. تازه هنوز که نمی تونی هگرید حاضر نشد اجازه بدهد هری دیگی از جنس طلای ناب بخرد «توی نومه ت گفته مفرغ» اما یک ترازوی قشنگ برای وزن کردن مواد معجونگری برایش خریدند با یک تلسکوپ برنجی جمع شو. بعدش رفتند سراغ عطاری که از بس جای شگفت انگیزی بود بوی افتضاحش جبران میشد بویی که مثل مخلوط تخم مرغ گندیده و کلم خراب بود. بشکه بشکه چیزهای لزج روی زمین گذاشته بودند شیشه های پر از گیاهان دارویی، ریشه های خشک شده و ظرفهای پر از گردهای رنگارنگ ردیف به ردیف کنار دیوارها چیده شده بودند، دسته دسته پر، رشته رشته دندان نیش و سرپنجه های پیچ خورده از سقف آویزان بودند. وقتی هگرید از مرد پشت پیشخان خواست مقداری از مواد اصلی معجونگری را برای هری آماده کند، خود هری مشغول وارسی شاخهای نقره ای رنگ تک شاخ بود که دانه ای بیست و یک گالیون بودند و چشم های سیاه ریز و براق سوسک ملاقه ای پنج کنات بیرون عطاری هگرید دوباره به فهرست هری نگاه کرد.

فقط چوب جادوت مونده... آهان منم هنوز کادوی تولدت رو نگرفته ام که.» هری حس کرد لپهایش گل می اندازند.

«آخه مجبور نیستی...»

می دونم مجبور نیستم ببین چی میگم من حیوونت رو واسه ت میگیرم. وزغ نه وزغ صد ساله که دیگه باب ،تنیس مسخره ی بچه ها میشی... خودم هم از گربه خوشم نمی آد. عطسه م میگیره. واسه ت جغد میخرم بچه ها همیشه دلشون جغد میخواد، خیلی هم به درد بخورن نومه هات رو میبرن و این جور کارها.

بعد از بیست دقیقه از بازار جغدان آیلاپس بیرون آمدند، جایی تاریک و پر از صدای...

هری پاتر از شهرت خود خبر ندارد. دلیلش هم این است که خانه و شوهر خاله ی بدرفتارش او را بزرگ کرده اند و میترسند مبادا هری بفهمد او هم درست مثل پدر و مادرش جادوگر است. اما وفق هری دعوت میشود در مدرسه ی مشهور جادوگران درس بخواند و سرنخ هایی از میراث شگفت انگیزش پیدا میکند. همه چیز عوض می شود. از رویارویی غافلگیر کننده اش با یک غول دوست داشتن بگیر تا برنامه ی درسی بی نظیر و استادهای گوناگون مدرسه ی غیر عادی اش هری به قلب دنیایی رازآلود کشیده میشود که تا آن زمان از وجودش بی خبر بوده و به سوی سرنوشت بزرگ خود می رود.