قرار شد نیروهای شناسایی به مجموعۀ تیپ ها مأمور شوند. مثلاً در جبهۀ رقابیه که محل مأموریت تیپ 8 نجف اشرف و تیپ 25 کربلا بود پالاش و عزت حجازی مسئولیت شناسایی را بر عهده گرفتند. در منطقۀ شوش و ملهه نیز آل عبدی مسئولیت داشت. قرار شد در جبهۀ کرخه تیپ 7 ولی عصر (عج) مأموریت انجام دهد. تیپ هفت به سبب آشنایی با منطقه و توان بالایش به دو یگان در قالب همان تیپ تقسیم شد. مسئولیت یکی از یگان ها در منطقۀ صالح مشطط در منطقۀ کرخه و مسئولیت یگان دوم بر عهدۀ رئوفی بود. هر بخش تیپ هفت با چهار پنج گردان عملیات انجام می داد. قرار بود من و کوسه چی در همان محور عمل کنیم و صولتی که جانشین من بود پیش رئوفی در آن محور انجام وظیفه کند. تیپ 27 محمد رسول اللّه در منطقۀ دشت عباس و زیر نظر قرارگاه فتح بود. یگان های دیگر هم به همین ترتیب در مناطق مستقر بودند. قرار بود اول جادۀ دشت عباس و سه راهی کرخه و سایت رادار به اشغال درآید. در مرحلۀ دوم ارتفاعات تینه و دشت عباس و عین خوش به تصرف در می آمد. در مرحلۀ سوم هم ارتفاعات حمرین آزاد می شد. عملیات مشکلات زیادی داشت ولی از بهترین عملیات ها تا این مرحله از جنگ بود. نگران بودم. حرکت نیروهای ما حرکت دو جناحی بود. یعنی هر لحظه امکان داشت به هم برسند و همدیگر را زیر آتش بگیرند. از طرفی حرکت در شب صورت می گرفت. در شب رفتن تا فاصلۀ یک یا دو کیلومتر مشکل نیست ولی فاصلۀ پانزده کیلومتری را طی کردن سنگین و سخت است. حتی عناصر شناسایی به علت محدودیت ها در شب هفت تا هشت کیلومتر بیشتر نمی توانستند راه بروند. برای همین از ارتفاعات تینه بی خبر بودیم. زمانی نگرانی هایم تشدید شد که فکر می کردم محورهایی که شناسایی می کنیم و گزارش شناسایی شان را می دهیم به گونه ای است که جمعی از نیروها می خواهند در آن حرکت کنند و به هدفی برسند و کوچک ترین بی دقتی و بی توجهی در ارائۀ اطلاعات لطمۀ زیادی به همراه خواهد داشت.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک