کتاب دوستش داشتم را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب دوستش داشتم
دوستش داشتم
ناموجود
4.5 (1)
معرفی محصول
کتاب حاضر، رمانی فرانسوی است. داستان گفتگویی طولانی میان زنی جوان و پدرشوهرش است. شوهر زن بهتازگی ترکش کرده و پدرشوهر بهمنظور دلجویی، ماجرای عشق جوانیاش را برای او شرح میدهد. برایش میگوید که چگونه عشق بزرگش را به دلیل اشتباهاتش از دست داده است. نویسنده با توانایی عظیمش در درک احساسات دیگران، در این داستان اشتیاق مرد متأهل را به یک زن جوان به تصویر میکشد. کندوکاوی بسیار متفاوت و چالشبرانگیز. سردرگمی مردی که به خانوادهاش تعهد دارد و از طرفی عاشق است. عاشق زنی غیر از همسر خود. این کندوکاو تا جایی ادامه مییابد که مخاطب در جاهایی از داستان حق را به مرد میدهد. در سراسر داستان این قضاوت ادامه پیدا میکند که او باید به دنبال عشقش برود. و این باور در جمله آخر کتاب قوت میگیرد.
کتاب حاضر، رمانی فرانسوی است. داستان گفتگویی طولانی میان زنی جوان و پدرشوهرش است. شوهر زن بهتازگی ترکش کرده و پدرشوهر بهمنظور دلجویی، ماجرای عشق جوانیاش را برای او شرح میدهد. برایش میگوید که چگونه عشق بزرگش را به دلیل اشتباهاتش از دست داده است. نویسنده با توانایی عظیمش در درک احساسات دیگران، در این داستان اشتیاق مرد متأهل را به یک زن جوان به تصویر میکشد. کندوکاوی بسیار متفاوت و چالشبرانگیز. سردرگمی مردی که به خانوادهاش تعهد دارد و از طرفی عاشق است. عاشق زنی غیر از همسر خود. این کندوکاو تا جایی ادامه مییابد که مخاطب در جاهایی از داستان حق را به مرد میدهد. در سراسر داستان این قضاوت ادامه پیدا میکند که او باید به دنبال عشقش برود. و این باور در جمله آخر کتاب قوت میگیرد.
زاده سال ۱۹۷۰ در بولوین- بیلان کورت در حومه پاریس. والدینش از شهروندان اصیل پاریسی بودند و هنرمند. آنها در هنر دستی نقاشی روی ابریشم، دستی داشتند و زندگی میگذراندند.
خانواده آنا در سال ۱۹۷۴، به بخش اور-ا-لوار در جنوب شرقی پایتخت، محله قبلی راهبان، کوچ میکند و او دوران کودکیاش را با سه خواهر و برادرش، در این محله و در محیطی بدون دغدغه و فضای هنری میگذراند.
وقتی آنا ۱۴ ساله شد، والدینش از هم جدا شدند و او نزد یکی از خالههایش رفت که مادر ۱۳ کودک بود! جابهجایی محل زندگی، محیط و عادتهای او را کاملاً دگرگون کرد و آنا به عضویت یک انجمن کاتولیکی در سنکلود درآمد. در آنجا طرز تفکر بیقیدوبندش به محک آزمایش سختی گذاشته شد، ولی از این رهگذر، فرا گرفت که از سنین کم، خود را با دیگر واقعیتهای زندگی وفق دهد.
آنا گاوالدا سرانجام با یک دامپزشک ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند به نامهای لوئیز و فلیسیتی شد. در این دوران، گاهی به عنوان آموزگار و گاهی در مرکز اسناد کار کرد و برای گام نهادن در دنیای ادبیات، نخستین کوششهایش را آغاز کرد تا جایی که در ۲۹ سالگی، با مجموعه داستان «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» به موفقیت بزرگی دست یافت.
گاوالدا پس از جدایی از همسرش، کارش را رها و تمام زندگیاش را وقف ادبیات کرد. موفقیت هرگز مغرورش نکرد و با وجود پیشنهادهای اغواکننده، به ناشر کوچکش، لو دیل تانت، وفادار ماند. خودش میگوید: «شهرت و ثروت مرا اغوا نمیکند، آدمی هرچه کمتر داشته باشد، کمتر از دست میدهد. ثروت و شهرت دامی برای کودنهاست. باید در استقلال کامل نوشت و دلمشغول میزان فروش اثر خود نبود.»
میتوان گفت عشق در آثار آنا گاوالدا همچون زندگی، موضوع اساسی است. عشق میتواند خوشبختیآفرین و اسرارآمیز و البته در عین حال دردآور و صدمه زننده باشد.
در حال حاضر مطلبی درباره رضا زارع
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر
خود،
مترجم
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک