جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
44,850
بالاخره میتواند آوا را از کودکستان بیاورد در رختکن روفرشی های آوا را از پایش در می آورد و کفشهایش را پایش میکند آوا همه ی این کارها را به تنهایی میتواند چهار سالش است چند وقت دیگر میشود پنج ساله ولی آخرهای روزی طولانی در کودکستان آن قدر خسته است که استقلالش را فراموش میکند و پاهایش را طرف استلا دراز میکند پاهای کوچک کپل توی جورابهای پشت و رو پوشیده استلا احساس رضایت میکند. آوا آخرین کودکی نیست که میآیند دنبالش هنوز شش یا هفت بچه هستند کاپشن هاشان در رختکن آویزان اند کنار قلابهای آویز لباس عکسهای کوچکی چسبیده اند ،تراکتور گل پروانه کنار قلاب آوا حلزونی چسبیده که آوا از روز اول کودکستان فکرش بود و هست. آوا موهای سیاه و چشمهای سیاهی دارد مثل جیسون خود خواه است مثل جیسون تکرو است و لجباز مثل جیسون با احساس است و کم حوصله، شاید به همان بی حوصلگی استلا مربیها از استلا پرسیده بودند آیا آوا را به اندازه ی کافی تشویق میکند استلا سؤال را درست متوجه نشده بود. آیا آوا را به اندازه ی کافی تشویق میکند؟ از صبح تا شب دارد آوا را تشویق میکند گاهی می ترسد نکند زیادی تشویقش میکند این سؤال برای چی؟ چون آوا به خودش اعتماد ندارد چون خود را کنار میکشد چون خودش کاری را شروع نمی کند، نمی خواهد شعری را بلند بخواند و صبح ها که بچه ها حلقه می زنند نمی خواهد برود وسط چون در جشنهای بالماسکه دوست ندارد لباس مبدل بپوشد چون فقط دوست دارد توی خانه لباس مبدل بپوشد.
تمام این مسائل به هم ربط دارند مربی ها کاملاً آوا را زیر نظر دارند. استلا گفته بود من آوا را تشویق میکنم البته که میکنم صورت گرد آوا را در دست میگیرد و هر دو گونه اش را می بوسد
تلگرام
واتساپ
کپی لینک