جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
62,480
در باد ملایم آخر تابستان برگ میتکاندند و گلهای سرخ در پناه ساقه های در هم پیچیده ی یاس و پیچک ستارگان را تماشا میکردند. ابرهای دور برافق سایه سایه از کوه های بلند طرح باران را زمزمه میکردند و بر تپه ها و لا به لای بومادرانهای به گل نشسته گره های تازه از شیر گرفته ی اسبهای بالدار خواب ماجراجوییهای روزی را که پشت سر گذاشته بودند میدیدند. مادران بیدار بودند و گوش به زنگ تغییری قریب که زبانه هایش نرم و خزنده پیش می آمد و فضای آرام دشت را اندک اندک زیر فلسهای خود میگرفت. تک کلبه ی نوساز دشت نیمه محصور میان سروهای کهن مانند دیگر شبها از گرمی مهر انباشته بود؛ آتش در اجاقش میسوخت و خنده های شیرین نوزادی شش ماهه آفتاب را مهمان دیوارهای غرق در پیچک و یاسش میکرد روشنایی چنان پایدار و مانا جلوه میکرد که در هم شکستن و فرو ریختنش، حادثه ای دور از ذهن و نیازمند قرنها گذر زمان به نظر می آمد.
دوربین را به بالا چرخاند و از چیزی که دید نفسش گرفت. نریمان سپهر که با دست چپ از قالیچه اش آویزان بود به زحمت با دست راست، زیر بغل بنفشه زرین چهر را که بیهوش به نظر میرسید گرفته بود و هر دو میان زمین و آسمان به وضع خطرناکی معلق بودند. کیانیک پارت نژاد که از همه به آن دو نزدیک تر بود، از بالا روی اسب بالدارش خم شد و بازوی چپ نریمان سپهر را به چنگ گرفت. بعد فرانک سپهر و به دنبال او نیازان فرختین و قباد جهان آرا و سه نفر از مسئولان مسابقه به کمک آنها رفتند. ماندانا بیخ گوش آبتین فریاد کشید: «چه اتفاقی افتاد؟»
آبتین که دوربینش را روی آخرین حد بزرگ نمایی تنظیم میکرد در جواب گفت: «اون دختره، بنفشه فکر نکنم اوضاع خوبی داشته باشه! هر سه همزمان می خواستن تک خال رو بزنن توی اون شلوغی پای اسب کیانیک به سر بنفشه کوبیده شد. نریمان به موقع متوجه سقوطش شد و برای گرفتنش شیرجه رفت. لحظه ی مهمی از دستت رفت حالا کی تک خال سرخ رو زد ؟ یا کیانیک یا نریمان، معلوم نشد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک