جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
از آن نویسنده ی لعنتی بپرس رفیق تا حالا هنرپیشه ی خوبی با قد بلندتر از صد و هشتاد سانتی متر وجود نداشت اما این یکی یک غول کثیف بود تو کسی را پیدا کردی که شبیه عکس مک کورکل باشد، خیلی هوشمندانه بود اما خیلی هم بدخواهانه کریستوفر، بدجنسی حالم را به هم میزند تو به خانه ام آمدی شام عید ما را با ما خوردی. حالم را به هم می زنی
چاب تازه متوجه شد که ویس فکر کرده بود او به آن مرد پول داده تا هیاهوی داخل دادگاه را برپا کند اما در ملبورن لازم نیست آدم به فکر توطئه بیفتد تا رفتار آن شخص را توجیه کند آن قسمت از شهر همیشه پر بود از مست ها، بی خانمانها و افراد نامتعادل نوانخانه ی بلوار ویکتوریا آنها را می شد در اتاق مطالعه ی کتابخانه دید چاب قبلاً هر روز به یکی شان نان و پنیر می داد. بنابراین آن مرد درشت هیکل موبلند اصلاً برایش عجیب نبود. با این حال برخورنده بود که ویس فکر میکرد او بد جنسی کرده، اما نشان می داد در مورد اینکه چرا چاب آن جعل را کرده هیچ ایده ای نداشت. چاب نمی توانست این را تحمل کند. از روی تخت برخاست و ویس را به آشپزخانه برد و یک بطری دو شلینگی نوشابه ی جیمی واتسون پیدا کرد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک