کتاب ادبیات امروز رمان130 را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب ادبیات امروز رمان130
عوضی
ناموجود
4.2 (2)
کتاب
ادبیات امروز،رمان130 (عوضی)،
اثر ژوئل اگلوف،
با ترجمهی اصغر نوری،
در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول
در سال 1398
توسط انتشارات افق،
به چاپ رسیده است.
این محصول
در قطع و اندازهی رقعی،
در سایت ایده بوک قرار دارد.
اين رمان درباره مردي است كه هميشه با ديگران اشتباه گرفته ميشود و خودش هم از شناسايي هويت واقعياش عاجز مانده است. در قسمتي از رمان ميخوانيم: «بنا گذاشتم به چرخيدن توي اتاقم، سعي كردم تسليم ترس نشوم، عقلم را به كار اندازم، برگردم به نقطه شروع، به لحظهاي كه خواب بودم و خيال كردم شنيدم در خانهام را با آن روش منحصربهفرد ميزنند ...».
گوشه ای از کتاب
همهچیز بهم میگوید که بهتر است در خانه بمانم. اول از همه، همین بند کفشی که موقع کشیدن پارهاش میکنم، لابد از این رو که درست موقع بیرون رفتن، کمی زیادی با هیجان بهش فشار میآورم.
اگر بهطرز ویژهای خلقم خوش نبود، همان کافی بود تا کفشهایم را بکنم و بلافاصله همۀ برنامههای روزانهام را بیخیال شوم. همچو رنجشی میتوانست روی فعالیتهای کل هفته هم تأثیر بگذارد.
هیچچیز دلسردکنندهتر از بند کفشی نیست که در بدترین لحظه وا میرود و آدم مجبور میشود دو سرِ رشتهرشتۀ آن را با گره زشتی وسط سوراخهای کفش سرهمبندی کند، بهزشتی یک ترهفرنگی وسط صورت.
و این فقط یک مسئلۀ زیباشناسانه نیست، مسئله فقط این هم نیست که کل شور و حالم در هم شکست. مسئلۀ اصلی این است که بهمحض تعمیر این خرابی، آن هم با مشقت، آدم دیگر میترسد بندهاش را بکشد. میترسی گره خوب نگرفته باشد یا بند اینبار از جای دیگری پاره شود، تازه از این احتمال چیزی نمیگویم که شاید لنگۀ دیگر کفش هم این بلا را سر آدم بیاورد.
و این ترسها بیمکافات نیستند، چون اگر از کشیدن صادقانۀ بندها بترسی، دیگر صاحب پاهات نیستی، به همین راحتی. شوالیهای را تصور کن که نتواند افسار مَرکبش را بکشد مبادا پاره شود.
آنوقت، اسب سوار همهچیز میشود و اختیار سرش را به دست میگیرد و همینطور اختیار پاهاش را که باید حس کنند مهارشان دست کس دیگری است و نمیتواند هر جا دلشان خواست بروند یا هر وقت دلشان خواست. از این رو دستگیرم شده که بخش بزرگی از یک روز موفق، به چگونگی بستن بند کفشها برمیگردد.
با گره شُلی وسط سوراخهای کفش، آدم چیز زیادی گیرش نمیآید، انگار اصلاً بیرون نرفته، این موضوع را اغلب بررسی کردهام.
با این همه، پرتوپلا میگویم، چون امروز اصلاً در بند این حرفها نیستم. زیاد مهم نیست.
زادۀ سال ۱۹۷۰ در موزل فرانسه. اگلوف ازجمله نویسندگان نسلهای جدید ادبیات فرانسه است که در کنار رماننویسی به فیلمنامهنویسی نیز مشغول است.
او تحصیلات خود را در رشتۀ تاریخ، در استراسبورگ به پایان رساند و سپس به مدرسۀ سینمایی ای. اس. ای. سی رفت تا تحصیلات خود را در رشتۀ سینما ادامه دهد. اگلوف بعدها، هم رمان نوشت و هم در سینما فیلمنامهنویس و دستیار کارگردان بود.
بسیاری از منتقدان ادبی، او را از بهترین نویسندگان نسل نو ادبیات فرانسه میدانند و این علاقه به آثار او بهحدی است که برخی اگلوف را کافکای ادبیات فرانسه نامیدهاند.
اگلوف در آثارش با ترکیب هوشمندانۀ رنج و طنز، روایتهای خاصی را میآفریند که خواندن روایت را به پیش میبرد. شاید همین طنز موجود در آثارش است که تلخیها و سیاهیهای روایتهایش تعدیل و خواننده با او همراه میشود.
آدمهای رمانهای اگلوف، از ماجرای اصلی به دورند و انسانهاییاند در حاشیه با مسائل مخصوص به خود. آنها عموماً سهمی از جهان مدرن ندارند و با بدیهیات زیستی و محیطی دست و پنجه نرم میکنند.
منگی و عوضی از جمله رمانهای اوست که آقای اصغر نوری آن دو را به فارسی برگردانده و با استقبال چشمگیری هم روبهرو شده است.
متولد ۲۰ مرداد سال ۱۳۵۵ در تبریز. نوری در کنار کار ترجمه، به نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر نیز مشغول میباشد.
او که در مقطع کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فرانسه و در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهکارگردانی تئاتر تحصیلات دانشگاهی خود را به اتمام رسانده، سالهاست با ترجمه رمانها و نمایشنامههای نسل نوی نویسندگان و نمایشنامهنویسان فرانسوی، نقش پر رنگی در آشنا شدن ما با نویسندگان نسل اخیر فرانسه داشته است. آگوتا کریستف، پاتریک مودیانو، ژوئل اگلوف، بریژیت ژیرو، مارسل امه و دیدیه ون کولارت از جمله نویسندگانی هستند که اصغر نوری آثاری از آنها ترجمه کرده است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک