بهترین هادنیای کتابمجله الکترونیکی ایده بوک

دو قدم تا لبخند کتابی برای انسان امروزی

در لابلای کتاب های بسیار سعی کرده ایم گذری به یک کتاب نام آشنا یعنی کتاب «دو قدم تا لبخند» نوشته حسن آدینه زاده از نشر ترانه بیندازیم. قطعا بعد از این معرفی شما هم مثل ما بی صبرانه برای تهیه آن از سایت ایده بوک اقدام خواهید کرد تا این کتاب پرمحتوا را هرچه سریعتر مطالعه کنید. مطالعه کتاب «دو قدم تا لبخند» برای تمامی انسان های امروزی ضروریست.

نگاهی کوتاه به کتاب دو قدم تا لبخند

مدرنیته اگرچه از یک‌سو رفاه و آسایشی نسبی برای آدمیان به ارمغان آورد اما از سوی دیگر به سبکی از زندگی دامن زد که ابعادی از روح و روان آن‌ها را به یغما برد و در حاشیه قرارداد. در همین روند، «گریه»، «خنده» و «مهرورزی» به‌عنوان طبیعی‌ترین محصولات نشاط و عاطفه، رفته‌رفته جایگاه پررنگ خود را از دست داد و انسانِ معاصر یک نوع «بیگانگیِ از خود» و «بی‌تفاوتی نسبت به دیگران» را تجربه نمود.

728 90

امروزه بشر علیرغم برخورداری از پیشرفته‌ترین وسایل ارتباطی از «تنهاییِ خود»  رنج می‌برد و با حسرت از صمیمیت و دل‌خوشی به تاراج رفته یاد می‌کند. به‌راستی گمشده‌ی بشر امروز چیست؟ چرا مات و مبهوت همانند کودکی بهانه‌گیر، بهانه‌ی حالِ خوش خود را می‌گیرد؟

«دو قدم تا لبخند» عنوان کتابی ست که تلاش نموده به شیوه‌ای متفاوت، انسان امروزی را با خود و پیرامونش آشتی دهد. «دو قدم تا لبخند» در قالب ۲۴۶ داستان کوتاه، تصویری از زندگی انسان‌های غمگین و شادمان پرداخته و قصه‌هایی از عشق، اندوه، تجربه و لبخند را روایت نموده است.

دو قدم تا لبخند کتابی برای انسان امروزی

از ویژگی‌های این کتاب می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد

۱. تمام ۲۴۶ داستان این کتاب سیر فکری واحدی را دنبال می‌کنند و ازاین‌جهت کاملاً هم‌راستا و هم‌افق می‌باشند. (برخلاف بسیاری از کتاب‌های مشابه که افق داستان‌ها باهم اصطکاک دارند)

۲. دو قدم تا لبخند، خود را مقید و محدود به آیین یا سرزمین خاص ننموده و داستان‌هایی از سراسر جهان را نقل نموده است.

۳. در انتخاب داستان‌ها صرفاً به زیبا بودن داستان اکتفا نکرده و هدف‌دار بودنِ آن را ملاک قرار داده است.

۴. داستان‌های انتخاب‌شده، کوتاه و روان هستند ازاین‌رو باعث خستگی و بی‌حوصلگی خواننده نمی‌شوند.

۵.تم اصلی داستان‌ها، منش انسانیت و مهرورزی می‌باشد ازاین‌رو هر داستان ممکن است منجر به لبخند یا اشک شود که سبب تقویت عاطفه و احساس همدلی با انسان‌ها می‌گردد.

توصیه می‌کنیم کتاب «دو قدم تا لبخند» را به‌صورت تدریجی (هرروز یک یا دو داستان) مطالعه نمایید و به خودتان فرصت تأمل در پیام داستان‌ها را بدهید. اگر داستانی دلتان را لرزاند یا اشکتان را جاری ساخت، در مسیر اهداف کتاب بوده‌اید و چند قدم به لبخند نزدیک‌تر گشته‌اید.

در بخشی از کتاب دو قدم تا لبخند می خوانید

روزی مرد نابینایی روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت، نگاهی به کلاه او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون این که از مرد نابینا اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت و آن را برگرداند و چیز دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و بعد آنجا را ترک کرد. عصر آن روز روزنامه‌نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد نابینا پر از سکه و اسکناس شده است… مرد نابینا هیچ وقت ندانست که او چه نوشته بود، ولی روی تابلوی او خوانده می‌شد: امروز بهار است، ولی من نمی‌توانم آن را ببینم!

در صفحه 254 کتاب آمده است

شمع امید و امید در زندگی بشر آن‌قدر اهميت دارد که بال برای پرندگان..) ویکتور هوگو 

چهار شمع به آهستگی می‌سوختند. در آن محیط آرام صدای صحبت آن‌ها ‌به گوش می‌رسید. شمع اول گفت: من صلح و آرامش هستم، هیچ‌کسی نمی‌تواند شعله‌ی مرا روشن نگه دارد. من باور دارم که به‌زودی می‌میرم..

سپس شعله‌ی صلح و آرامش ضعیف شد تا به‌کلی خاموش شد.

شمع دوم گفت: من ایمان و اعتقاد هستم، ولی برای بیشتر آدم‌ها دیگر چیز ضروری در زندگی نیستم. پس دلیلی وجود ندارد که دیگر روشن بمانم…

سپس با وزش نسیم ملایمی ایمان نیز خاموش گشت.

شمع سوم با ناراحتی گفت: من عشق هستم، ولی توانایی آن را ندارم که دیگر روشن بمانم، انسان‌ها من را در حاشیه‌ی زندگی خود قرار داده‌اند و اهمیت مرا درک نمی‌کنند آن‌ها حتی فراموش کرده‌اند که به نزدیک‌ترین کسان خود عشق بورزند…

طولی نکشید که عشق نیز خاموش شد..

ناگهان کودکی وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را دید. گفت: چرا خاموش شده‌اید، همه انتظار دارند که شما تا آخرین لحظه روشن بمانید سپس شروع به گریه کرد..

شمع چهارم گفت: نگران نباش تا زمانی که من روشن هستم، ما می‌توانیم بقیه‌ی

شمع‌ها را دوباره روشن کنیم، من امید هستم…

با چشمانی که از اشک و شوق می‌درخشید، کودک شمع امید را برداشت و بقیه شمع‌ها را روشن کرد…

چه خوب است که شعله امید هرگز در زندگی‌تان خاموش نشود. هریک از ما می‌توانیم ایمان، صلح و عشق را حفظ و نگهداری کنیم.

آیا شما این کتاب را خوانده اید؟

در صورتی که این کتاب را مطالعه کرده اید می توانید بخش هایی را که خیلی دوست داشته اید را در قسمت ثبت نظر با دیگران به اشتراک بگذارید.

banner scaled
منبع
ایده بوک

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا