کتاب 12قانون زندگی

در عصر مدرن امروز، چه مفاهیمی است که باید با آنها آشنا باشیم؟ جواب این پرسش چالش‌برانگیز را پیترسون در کتابی منحصربه‌فرد ارائه داده است. او با ترکیب دانش‌های قدیمی و جدید، ارتباط غیرمنتظره‌ای میان آنها برقرار می‌کند. در «12 قانون زندگی» نه تنها به این سوال پاسخ داده شده است، بلکه مسائلی همچون انضباط، اراده، آزادی، محبت، جستجو و مسئولیت نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

پیترسون با ارائه‌ی 12 قانون ملموس و عملی، خزانه‌ای از دانش انسانی را به خوانندگان خود معرفی می‌کند. او تمامی آنچه از علم، باورها و طبیعت انسانی آموخته، به شکلی چشم‌گیر در کتاب خود جمع‌آوری کرده و خواننده را در مسیری شگفت‌انگیز هدایت می‌کند.

روز پنجم فوریه سال ۲۰۲۰ در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانی در مسکو از خواب بیدار شدم من را با بندهایی به پهنای پانزده سانت به تختم بسته بودند. چون به طور بی اختیار سعی کرده بودم لوله هایی را که به بدنم وصل شده بود جدا کرده و آنجا را ترک کنم نمیدانستم کجا هستم و گیج و ناامید بودم اطرافم را افرادی که به زبان بیگانه حرف میزدند احاطه کرده بودند. دخترم میخائیلا و شوهرش ،آندری فقط اجازه داشتند در ساعت معینی به ملاقاتم بیایند و زمان این دیدار خیلی کوتاه بود. هر بار که به ملاقاتم می آمدند به آنها اعتراض مینمودم و با آنها ترشرویی می کردم.

حس می کردم به من خیانت کرده اند. در صورتی که حقیقت چیز دیگری بود.

همه ی کادر پزشکی و پرستاری بیمارستان با من رفتار خوبی داشتند و همه نوع مراقبت پزشکی از من به عمل می آمد. البته من هیچ چیز از دوران بستری خود در آن بیمارستان به یاد نمی آورم فقط خاطرات اندکی از زمانی که در اوایل ماه دسامبر وارد بیمارستانی در نورنتو شدم در ذهن دارم یکی از چیزهایی که به یاد می آورم به اوایل سال بر می گردد، یعنی زمانی که من مشغول نوشتن این کتاب شدم.

در حقیقت باید بگویم که من بیشتر قسمتهای این کتاب را در خلال ماه هایی نوشتم که اعضای خانواده ام به نوعی درگیر بیماری های جدی بودند و به همین خاطر دلم میخواهد توضیحاتی در این مورد بدهم. ابتدا در ماه ژانویه ی سال ۲۰۱۹ میخائیلا مجبور شد جراحی کند تا پزشکان مچ پای مصنوعی اش را که حدود ده سال قبل کار گذاشته بودند و درست نصب نشده بود و باعث درد جدی و اختلال در حرکتش بود بیرون بیاورند. 

«وقتی حرفی برای گفتن دارید، سکوت کردن دروغ‌گویی محسوب می‌شود!» جمله‌ی فوق از پیترسون به‌خوبی روشن می‌سازد که آدمی بایستی در هر جمعی بتواند نکات و نظرات خودش را بازگو کند و از چیزی نهراسد. او همچنین در مورد مردان و ظرفیت‌های آنان مطالبی زیادی گفته است، مثلا: «اگر فکر می‌کنید که مردان خطرناک هستند، پس صبر کنید و ببینید که مردان ضعیف چقدر توانا هستند!»

پیترسون درباره‌ی رنج کشیدن هم نوشته است: «جهنم یعنی آن‌که به شدت رنج بکشید و بدانید که تقصیر خودتان است». در کتاب اشارات بسیاری هم به قدرشناسی می‌شود: «شاید شما آنچه را که ندارید باارزش‌تر و کاری را که انجام می‌دهید، بی‌ارزش‌تر از واقعیت تلقی می‌کنید».

در قسمت‌هایی از کتاب هم مطالبی در مورد تلاش برای بهتر شدن آمده است، مثلا: «همیشه چیزی که قرار است بشوید را بالاتر از چیزی که هستید قرار دهید!».