بنر بالای صفحه
IdeBook.ir

کتاب گتسبی بزرگ نشر ماهی

معرفی کتاب گتسبی بزرگ نشر ماهی

4 (5)
کتاب گتسبی بزرگ، اثر اسکات فیتز جرالد ، با ترجمه رضا رضایی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1399 توسط انتشارات ماهی ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر

فهرست

  • کتاب گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتز جرالد توسط انتشارات ماهی منتشر شده است.

مشخصات محصول

نویسنده: اسکات فیتز جرالد
ویرایش: -
مترجم: رضا رضایی
تعداد صفحات: 212
انتشارات: ماهی
وزن: 210
شابک: 9789642092345
تیراژ: -
سال انتشار: 1399
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

اثری است از اسکات فیتز جرالد که در سال ۱۹۲۵ منتشر اما در اواسط دهه‌ی ۱۹۴۰ جلب توجه کرد و سپس آن را یکی از برترین رمان‌های قرن خواندند، آن هم در سرزمینی که در نیمه‌ی اول قرن بیستم بهترین رمان‌ها و بهترین نویسنده‌ها را به جهان عرضه کرده بود.

تی.اس.الیوت می‌گفت؛ گتسبی بزرگ نخستین گامی است که داستان امریکایی بعد از هنری جیمز برداشته است.
در واقع، ماجرای تغییر نگرش‌ها به گتسبی بزرگ بازتاب تغییر الگوهای نقد در قرن بیستم است، به طوری که نقاد بزرگ، هرلد بلوم نوشته است که گتسبی بزرگ همتایان چندانی در میان رمان‌های قرن بیستم امریکا ندارد و فقط چند اثر از ویلیام فاکنر، ارنست همینگوی، ویلا کاتر و تئودور درایرز در کنار آن قرار می‌گیرند.

چکیده

معرفی مختصر کتاب گتسبي بزرگ در سال 1925 منتشر شد، اما در اواسط دهه 1940 جلب توجه كرد و سپس آن را يكي از برترين رمان‌هاي قرن خواندند. آن هم در سرزميني كه در نيمه اول قرن بيستم بهترين رمان‌ها و بهترين نويسنده‌ها را به جهان عرضه كرده بود. گتسبي بزرگ همتايان چنداني در ميان رمان‌هاي قرن بيستم ندارد. ريشه‌هاي داستان ظاهرا به اوايل زندگي خود نويسنده بازمي‌گردد. فيتز جرالد مواد و مصالح را نيز از محيط دور و برش گرفت، اما به طور كلي ايده‌هايش تأثير بيشتري بر نگارش رمان گذاشتند تا تجربه‌هايش.

گوشه ای از کتاب

یک روز صبح، در اواخر ماه ژوئیه، اتومبیل قشنگ گتسبی از گذرگاه اتومبیل روی سنگلاخ خانه‌ی من تلوتلو خوران آمد کنار در و با بوق سه نتی‎اش آهنگی زد. اولین بار بود که گتسبی می‌آمد دیدنم، با این که من دوبار به مهمانی‌هایش رفته بودم و سوار هواپیمای آب نشینش شده بودم و به دعوت و اصرار او زیاد هم از ساحلش استفاده کرده بودم.

-صبح بخیر رفیق قدیمی. بیاین امروز با هم نهار بخوریم. فکر کردم با هم گشتی بزنیم.

با چنان حالت بدیعی تکیه داده بود به رکاب اتومبیل که امریکاییِ امریکایی بود- به نظرم ربط دارد به بلند نکردن بار در جوانی و از این هم مهم‌تر، ربط دارد به قشنگی بی شیله پیله‌ی بازی‌های هیجان‌آور و پر افت و خیز ما. این حالت همیشه بر رفتار بسیار مودبانه‌اش غلبه می‌کرد و به صورت نوعی بی‌قراری بروز می‌یافت. هیچ وقت بی حرکتِ بی حرکت نبود. همیشه یا با پاهایش ضرب می‌گرفت یا دست‌هایش را بی‌قرار باز و بسته می‌کرد.

دید که با تحسین به اتومبیلش نگاه می‌کنم.

پرید کنار تا بهتر ببینم. “قشنگه رفیق، نه؟ قبلا ندیده بودینش؟”

دیده بودم. همه دیده بودند.کِرِم پر رنگ بود، با جلای نیکل که این جا و آن جا در قد و قواره غول آسایش انواع جاکلاهی و جاغذایی و جاآچاری چشم‌ربا زده بود بیرون و شبکه‌ی تو در تویی از انواع شیشه‌ی جلو که یک دوجین خورشید را منعکس می‌کرد به آن حالتی پله پله می‌داد. نشستیم پشت لایه‌های متعدد شیشه در آن گلخانه‌ی سبز چرمی و راه افتادیم طرف شهر.

ظرف یک ماه پیش از آن شایید چندین بار با او حرف زده بودم اما هربار در نهایت تاسف دیده بودم که حرف چندانی ندارد بزند. در نتیجه، تصور اولیه‌ام این که او آدمی است مهم اما ناشناخته، کم کم رنگ باخته بود، و او برایم شده بود صرفا صاحب مهمان‌سرای مجللی در همسایگی دیوار به دیوارم.
و اما این اتومبیل سواری همه چیز را به هم ریخت. هنوز به دهکده‌ی وست‌اِگ نرسیده بودیم که گتسبی شروع کرد به نصفه ول کردن جمله‌های شسته رفته‌اش و دست کوبیدن شل و ول روی زانوی شلوار قهوه‌ای کمرنگش.

در عین تعجب یکباره درآمد گفت: ببینین، رفیق قدیمی، کلا نظرتون درباره‌ی من چیه؟

کمی خجالت زده شروع کردم به زدن حرف‌های کلی برای در رفتن از جواب دادن، که اقتضای این سوال هم بود.

دوید وسط حرف‌هایم و گفت: خب، می‌خوام شمه‌ای از زندگیمو براتون بگم. نمی‌خوام با این شایعاتی که می‌شنوین تصور غلطی ازم پیدا کنین.

پس خبر داشت از اتهام‌های عجیب و غریبی که چاشنی صحبت‌ها در سالن‌های خانه‌اش بود.

-به خدا راستشو می‌گم. درست راستش ناگهان آماده باش داد به کیفر الهی. من پسر آدم‌های پولداری‌ام در میدل وست-الان دیگه همه‌شون مُرده‌ن. در امریکا بزرگ شدم اما در آکسفرد درس خوندم، چون همه‌ی اجدادم سال‌های سال اون جا درس خوندن راه و رسم خانوادگیه.
زیر چشمی نگاهم کرد- و من فهمیدم چرا جوردن بیکر عقیده داشت او دروغ می‌گوید. موقعی که داشت می‌گفت در آکسفرد درس خوندم، این را خیلی سریع گفت، یا بهتر است بگویم قورت داد، یا حتی زبانش گرفت، انگار که قبلا هم با گفتنش معذب شده بود. با این تزلزل، کل حرفش شد باد هوا و من به خودم گفتم پس بالاخره ریگی به کفشش دارد.

سرسری پرسیدم: کجای میدل وِست؟

-سان فرانسیسکو

-آهان.

-افراد خانواده‌ام همه مُردن و پول زیادی افتاد دستم…

نویسنده

اسکات فیتز جرالد

اسکات فیتز جرالد

در حال حاضر مطلبی درباره اسکات فیتز جرالد نویسنده گتسبی بزرگ نشر ماهی در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

مترجم

رضا رضایی

زاده سال ۱۳۳۵ در شهر ساری. رضایی تحصیلات آکادمیک خود را در رشته‌ی مهندسی مکانیک به انجام رسانده. او از جمله مترجمانی است که دستی هم در ورزش دارد و علاقه خاصش به شطرنج، او را تا عضویت در تیم ملی شطرنج هم به پیش برد.

رضایی در جایی گفته الگویش در ترجمه نجف دریابندری است. این مترجم که سبک و شیوه‌اش در ترجمه بسیار سختگیرانه و وسواسی است، اعلام کرده روزی ۱۰ ساعت کار می‌کند که ماحصل این ده ساعت کار تنها سه صفحه ترجمه است.

رضا رضایی ارتباط برقرار کردن با مخاطب و در نظر گرفتن مخاطب را اصل مهم کار خود می‌داند و در مورد زبان آثار گوناگون در ترجمه معتقد است؛ زبان اصلی اثر خودش را به مترجم دیکته می‌کند و مترجم نباید زبان مشخصی را در همه‌ی ترجمه‌هایش به کار گیرد، چرا که هر نویسنده و متعاقب آن هر شخصیت زبان و لحن مخصوص خود را دارد که این امر می‌بایست در ترجمه در بیاید.

گتسبی بزرگ، شراره‌ها، آزادی و زندگی تراژیک، شاه بی‌بی سرباز، دفاع لوژین و جوان خام تعدادی از ترجمه‌های رضا رضایی است.

رضا رضایی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید