جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
162,590
مجتمع زیر زمینی زام - بی ۲۷
اگه سربازهای لشکرت قراره برن سینه قبرستون بخوابن
اون وقت نمیتونی بجنگی و تو جنگ هم برنده شی!» دکتر اویستین اخمی میکند و میگوید: منظورت چیه؟ منظورم عمر کوتاه و محدود خودمونه فقط به سال و نیم یا نهایت شعورمون زائل میشه مغزمون وا
دو سال وقت داریم بعدش عقل و میره و میمیریم. اگه جنگی در پیش داری و میخوای توش پیروزبشی بهتره دست بجنبونی و..... دکتر اویستین می پرد وسط حرفم و میگوید: وقتی توی مجتمع
زندانی بودی خیلی حرفها به گوشت خونده ن. بعضی از اون حرفها درست بوده بعضی هاش هم هیچ ربطی به حقیقت نداشته زندانبانهای شما میخواسته ن اراده تون رو خرد کنن تا راضی به همکاری بشین بهتون دروغ می گفته ن تا روحیه تون رو از دست بدین که بتونن عزم تون رو از بین ببرن و به ذهنتون مسلط بشن. به دکتر زل میزنم جرئت ندارم گفته هایش را باور کنم میگویم یعنی میگی این حرفشون که فقط یکی دو سال عمر میکنیم چرند محض بوده؟»
لبخندی میزند و می گوید: «چرند فرد اعلا.» با صدای بلند میگویم پس قرار نیست به این زودیها بمیرم؟
می گوید: «تو که قبلا مرده ی ناله کنان میگویم میدونی منظورم چیه؛ قرار نیست مغزم از بینبره و واقعاً بمیرم؟»
از این خبرها نیست. دستم را محکم مشت میکنم و از خوشی به هوا می پرم و میگویم: «این شد حرف حساب رفیق دکی جون روزم رو ساختی آماده بودم تا با مرگ خودم کنار بیام ولی این زندگی کوفتی و لجنی که الآن دارم، از مرگ بهتره.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک