1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب صبحانه در تیفانی نشر ماهی

معرفی کتاب صبحانه در تیفانی نشر ماهی

4.4 (4)
کتاب صبحانه در تیفانی، اثر ترومن کاپوتی ، با ترجمه بهمن دارالشفایی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1402 توسط انتشارات ماهی ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی جیبی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 100,000 26%

74,000

محصولات بیشتر

فهرست

  • کتاب صبحانه در تیفانی اثر ترومن کاپوتی. ترجمه بهمن دارالشفایی توسط  نشر ماهی منتشر شده است

مشخصات محصول

نویسنده: ترومن کاپوتی
ویرایش: -
مترجم: بهمن دارالشفایی
تعداد صفحات: 144
انتشارات: ماهی
وزن: 110
شابک: 9789642092758
تیراژ: -
سال انتشار: 1402
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

(داستانهای کوتاه آمریکایی،قرن 20م)

چکیده

معرفی مختصر کتاب داستان کتاب حاضر درواقع مرور خاطرات بيست سال پيش يک مرد بدون نام است که با شنيدن خبري از يک دوست قديمي آن‌ها را خاطر مي‌آورد. ماجرا به اواخر جنگ جهاني دوم بازمي‌‌گردد. راوي در آن سال‌ها جواني نويسنده است که به‌تنهايي در ساختماني با سنگ قهوه‌اي در نيويورک زندگي مي‌کند. «هالي گولايتلي» دختري جوان و يکي از ساکنان اين ساختمان است که راوي خيلي زود در جريان نارضايتي ساير ساکنان از رفت‌وآمدهاي پر سروصداي او مي‌شود. اندکي بعد شخصاً با او روبرو مي‌شود و اين آغاز دوستي او با «هالي» دوست‌داشتني و عجيب به شمار مي‌رود. راوي «هالي» را قلباً دوست دارد ولي اين عشق متقابل به نظر نمي‌رسد. «هالي» از همان ابتدا به راوي و مخاطب مي‌فهماند که کنجکاوي در زندگي شخصي و گذشته‌اش را دوست ندارد.

گوشه ای از کتاب

دوشنبه صبح، وقتی رفتم پایین تا نامه‌های صبحگاهی را بردارم، کارت روی صندوق پستی هالی تغییر کرده و اسمی رویش اضافه شده بود: حالا خانم گولا یتلی و خانم وایلد وود داشتند با هم سفر می‌کردند. این اتفاق قاعدتاً باید مدت بیشتری توجهم را جلب می‌کرد، اگر آن نامه در صندوق پستی خودم نبود. نامه‌ای بود از طرف یک مجله‌ی دانشگاهی کوچک که داستانی برایشان فرستاده بودم. از داستانم خوششان آمده بود و قصد داشتند منتشرش کنند. البته توان مالی آن را نداشتند که بابتش پولی به من بدهند و من باید با این موضوع کنار می‌آمدم. وای، منتشر کنند! یعنی قرار بود داستانم چاپ شود! اینکه می‌گویند فلانی از هیجان سرگیجه گرفته بود واقعاً لفاظی نیست. باید این خبر را به کسی می‌دادم. پله‌ها را دوتا یکی بالا رفتم و حمله کردم به در آپارتمان هالی.

مطمئن نبودم صدایم از پس گفتن این خبر بربیاید. همین که در را باز کرد، آن هم با چشم‌هایی که از زور خواب چپ شده بود، نامه را به طرفش پرتاب کردم. آن‌قدر آن را توی دستش نگه داشت که اگر شصت صفحه هم بود می‌توانست همه‌اش را بخواند. بعد پسش داد به من و خمیازه‌کشان گفت: «نمی گذارم این کار را بکنند. بی‌مایه فتیر است. فکر کنم از حالت چهره‌ام فهمید که منظورم را اشتباه فهمیده و من نیامده‌ام مشورت کنم، بلکه آمده‌ام تبریک بشنوم. بلافاصله حالت دهانش از خمیازه به لبخند تغییر کرد و گفت: «اوه، عجب. فوق‌العاده است. بیا تو. یک قوری قهوه درست می‌کنیم و جشن می‌گیریم. نه. من لباس می‌پوشم و ناهار مهمانت می‌کنم. »

اتاق خوابش هم شبیه اتاق نشیمنش بود و آدم را یاد فضای اردو می‌انداخت؛ جعبه‌ها و چمدان‌ها، همه‌چیز بسته‌بندی‌شده و آماده‌ی رفتن، مثل وسایل مجرمی که احساس می‌کند هر لحظه ممکن است مأمور قانون به سراغش بیاید. اتاق نشیمن هیچ کدام از اثاثیه‌ی معمول را نداشت، اما توی اتاق خواب دست کم تخت بود، آن هم تختی دونفره و حسابی پر زرق و برق، با چوب روشن و ساتن ریشه‌دار.

در دستشویی را باز گذاشته بود و از آنجا با من حرف می‌زد. وسط صدای فلاش و مسواک، چیز زیادی نمی‌شد از حرف‌هایش فهمید. اما جان کلامش این بود: فکر می‌کرد من خبر دارم مگ وایلد وود همخانه‌اش شده و می‌خواست بداند این جوری اوضاع بهتر نشده است؟ گفت اگر قرار است آدم همخانه داشته باشد، بهترین انتخاب این است که یک احمق تمام عیار باشد، چون آن وقت می‌توانید اجاره را بیندازید گردنش و لباس چرک‌ها را هم بدهید ببرد رختشویی. مگ هم که از حماقت هیچ کم نداشت.

نویسنده

ترومن کاپوتی

ترومن کاپوتی

ترومن کاپوتی، با نام اصلی ترومن پرسونز، در سال ۱۹۲۴ در شهر جنوبی نیواورلئان امریکا به دنیا آمد. چهار ساله بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند. مادر کم سن و سالش او را به یکی از بستگانش در شهر کوچک مونروویل در ایالت آلاباما سپرد تا بزرگش کند. هارپر لی، که بعدها با کتاب «کشتن مرغ مقلد» یکی از مشهورترین نویسندگان امریکا شد، همسایه‌ی آن‌ها بود. آن دو از همان سال‌های خردسالی با هم دوست شدند و بیش از سی سال نزدیک‌ترین دوستان هم بودند؛ حتی گفته می‌شود شخصیت دیل هریس در رمان «کشتن مرغ مقلد» الهام‌گرفته از شخصیت کاپوتی است.

ترومن کودکی تنها بود و از پنج سالگی شروع کرد به یادگیری خواندن و نوشتن. در نه سالگی به نیویورک رفت تا با مادرش و همسر دوم او، جوزف کاپوتی، که متولد کوبا بود، زندگی کند. در همین زمان بود که نام خود را به ترومن کاپوتی تغییر داد. ترومن از هشت سالگی داستان کوتاه می‌نوشت و اولین داستانش را در یازده سالگی در مجله‌ای محلی منتشر کرد. از نوزده سالگی به بعد، داستان‌های کوتاهش، هم در مجله‌های ادبی معتبر و هم در مجله‌های پرمخاطب، چاپ می‌شد. در همین سال‌ها، بودی چندین جایزه را از آن خود کرد، از جمله جایزه‌ی اُ هنری در سال ۱۹۴۸.

در همین سال، اولین رمانش با عنوان «صداهای دیگر، اتاق‌های دیگر» منتشر شد. رمان پرفروش شد و کاپوتی مشهور. در دهه‌ی پنجاه، چند رمان دیگر نوشت و همین‌طور چند فیلمنامه و نمایشنام‌ی موزیکال.

سال ۱۹۵۸ رمان کوتاه «صبحانه در تیفانی» را منتشر کرد. شخصیت اصلی این داستان، هالی گولایتلی، مشهورترین شخصیتی شد که کاپوتی خلق کرده و همچنین یکی از مشهورترین شخصیت‌های تاریخ ادبیات امریکا. نثر کاپوتی در «صبحانه در تیفانی» را می‌توان اوج پختگی نثر او دانست، تا جایی که همین کتاب باعث شد نورمن مِیلر، نویسنده‌ی مشهور هم‌دوره‌ی کاپوتی، او را «کامل‌ترین نویسنده‌ی نسل من» بنامد.

سه سال بعد از انتشار «صبحانه در تیفانی»، بلیک ادواردز، کارگردان امریکایی، فیلمی براساس آن ساخت. همان‌طور که هالی گولایتلی یکی از به یادماندنی‌ترین شخصیت‌های داستانی است، بازی آدری هپبورن در نقش او هم، یکی از به یادماندنی‌ترین نقش‌آفرینی‌های تاریخ سینماست و به قول خود هپبورن، یکی از سخت‌ترین کارهای دوران حرفه‌ای‌اش. گرچه این فیلم تفاوت‌هایی اساسی با کتاب دارد و مثل بیشتر اقتباس‌های سینمایی به‌خوبی کتاب نیست، قطعاً خیلی‌ها «صبحانه در تیفانی» را با فیلمش می‌شناسند تا با کتاب.

خبری سیصدکلمه‌ای در روزنامه‌ی نیویورک تایمز الهام‌بخش کاپوتی برای نوشتن کتابِ بعد‌ی‌اش شد. قاتلانی ناشناس، با انگیزه‌ای نامعلوم، همه‌ی اعضای یک خانواده را در شهری کوچک در ایالت کانزاس می‌کشند. کاپوتی بلافاصله همراه هارپر لی به آن شهر رفت تا صحنه را از نزدیک ببیند و با اهالی شهر گفت‌وگو کند. این ماجرا چند سالی کاپوتی را به خود مشغول کرد. او ماه‌های زیادی را در آن شهر کوچک گذراند. نهایتاً در سال ۱۹۶۶، هفت سال بعد از حادثه، «در کمال خونسردی» را منتشر کرد که خودش آن را «رمانی واقعی» می‌نامید. خوانندگان و منتقدان استقبال فوق‌العاده‌ای از کتاب کردند و مدت‌ها در فهرست پرفروش‌ها بود. «در کمال خونسردی» هنوز هم دومین کتاب جنایی غیر داستانی پرفروش تاریخ است.

اما کاپوتی بعد از این کتاب عملاً رمان دیگری منتشر نکرد، گرچه همیشه می‌گفت مشغول نوشتن مهم‌ترین اثر زندگی‌اش است. او که به یکی از مشهورترین چهره‌های نیویورک تبدیل شده بود، بیشتر وقتش را به نوشخواری در مهمانی‌های شبانه و شرکت در برنامه‌های تلویزیونی می‌گذراند. هرچه زمان می‌گذشت، بیشتر اسیر الکل و مواد مخدر می‌شد و در نهایت هم در سال ۱۹۸۴ و در ۵۹ سالگی از دنیا رفت.

مترجم

بهمن دارالشفایی

در حال حاضر مطلبی درباره بهمن دارالشفایی مترجم کتاب صبحانه در تیفانی نشر ماهی در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

بهمن دارالشفایی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید